نانوا هم جوش شیرین می زند...
پویش بازگشت به ویرگول
از شما چه پنهون چند وقتی به این فکر می کردم کمی از ویرگول فاصله بگیرم و برم بساطم رو یه جا دیگه پهن کنم شاید خدا کمک کرد چند تا خواننده بیشتر پیدا بکنم و نوشته های نه چندان خوبم بیشتر دیده بشه، حتی گاهی نزدیک بود احساسات بر من غلبه کنه و کلا بزنم از بیخ و بن هر چی تو این چند سال کاشتم رو خراب کنم و با حذف حسابم دیگه دنبال ناراحتی و بعضی جریان های دیگه نباشم هرچند که همچین محتوای جنجالی هم منتشر نکردم که بخوام مدعی باشم ولی خب آدم تو عالم خودش فکر می کنه کسی هست اما بعد می فهمه نه بابا خبری نیست، تو بری اون قدر بهتر از تو هستن که بخوان جای خالی تو رو پر کنن و قبرستون ویرگول همیشه یه قبر خالی و مجانی برات آماده داره که بهت تعهد میده حتی یک نفر هم برای مراسم تشیع جنازت شرکت نکنه چه برسه که بخوان یه فاتحه برات بخونن پس بهتر دونستم تا همچنان در جمع زنده ها حضور داشته باشم که البته میدونم عده ای از دوستان رو از بابت این بودن رنجوندم تا اونجایی بعضی ها تصمیم گرفتن ریختم رو نبینن و با مسدود کردن حسابم(بلاک) هم خیال خودشون و هم من رو راحت کردن.
اما این ها رو نگفتم که بیاین برام دلسوزی کنین یا نازم رو بکشین و بگین نه تو رو خدا نرو و اگه بری جات خالیه یا بگین اگه بری شمعدونی ها دق می کنن. اصلا از این لوس بازی ها خوشم نمیاد، از قهر کردن هم بدم میاد هرچند یه وقتایی یواشکی قهر کردم و هیچ کس هم متوجه نشد اما اصلا بابت این خودتون رو ناراحت نکنین، معمولا بچه ها زود قهر می کنن و زود هم آشتی، پس مدیونین اگه اندازه ی سر سوزنی ناراحت بشین.
از طرفی تو این چند سال این قدر قهر و آشتی دیدم که دیگه گاهی داشتم بالا میاوردم، تو دلم می گفتم بابا اگه تصمیم داری بری، برو دیگه، این همه ناز و عشوه برای چیه، این که خداحافظی می کنی بعد ملت میان کلی نازت رو می کشن که تو رو جون هرکی دوست داری برگرد و تو هی ناز می کنی و در آخرم می گی چون خیلی اصرار کردین می مونم و باز یه مدت دیگه با حذف حساب کاربری یه دهن کجی خاصی به اون همه نازکشیدن ها می کنی دیگه حرص آدم در میاد، اما بعدش اومدم و کلاه نداشتم رو قاضی کردم و به خودم گفتم اصلا به توچه، تو سر پیازی یا ته پیاز، مگه آمن ضامن موندن یا رفتن دیگرونی، هر کی اختیار خودش رو داره و دلش میخواد اصلا ناز کنه و بازم بره، تو برو کلاه خودت رو سفت بچسب و این طوری شد که نسبت به این آمدن و رفتن ها بی اعتنا شدم هرچند تو دلم از رفتن ها ناراحت می شدم.
در مورد اینکه در این مدت خیلی ها دارن کوچ می کنن یا در فکر کوچ کردن از ویرگول هستن هم مطلب زیاد نوشته شده و هم خیلی ها به تیم ویرگول اعتراض کردن، توی گذشته هم دوستان دلسوز زیادی بودن که زحمت کشیدن و حتی از جیب خودشون خرج کردن تا تنور ویرگول رو داغ نگه دارن اما خب گاهی یه دست صدا نداره و با یه گل بهار نمیشه و آدم یه جا کم میاره و نیاز به همیاری دیگران داره.
به تازگی مطلبی منتشر کردم که متاسفانه باعث ناراحتی یکی از بهترین خوانندگانم شد و ایشون چه از این بابت و چه از بابت دلایلی که ذکر نکردن، اون دکمه نحس حذف کاربری رو فشار دادن و من از این بابت خیلی ناراحت شدم و امشب به ذهنم رسید که با نوشتن این متن و دادن یک پیشنهاد به بقیه حداقل تلاشی کنم که اون هایی که در لبه ی پرتگاه حذف حساب و یا رفتن از ویرگول هستن رو یکباره دیگه دعوت کنم تا در کنار هم به مسیر نوشتن در ویرگول ادامه بدیم. البته من حذف حساب کاربری رو حق طبیعی و قانونی هر کسی میدونم اما به عنوان کوچک ترین عضو این خانواده ی بزرگ باید بگم که برای پخته شدن نباید از کوره در رفت.
پس از شما دوستی که تا اینجای متن رو خوندی دعوت می کنم تا در این پویش شرکت کنی و به دوستی که می شناسی که خیلی وقته مطلبی منتشر نکرده یا در شرف رفتن هست پیام بدی و صمیمانه ازش دعوت کنی تا به ویرگول برگرده، هرچند تضمینی در اینکه مدیریت ویرگول بتونه کاری برای رضایت کاربرانش انجام بده نیست اما من سعی می کنم به آینده امیدوار باشم.
ارادتمند شما
علی دادخواه
آخر تابستون 1402
مطلبی دیگر از این انتشارات
شما تو دنیا چند نفرو می شناسید؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
تازهواردی که سرش را در هر سوراخی میکند!
مطلبی دیگر از این انتشارات
برنامهریزی به سبک ویکتور ویک!