چایش سرد شده بود. این سومین چایی بود که خورده نشده دور ریخته میشد. هر بار چای دیگری برای خودش میریخت، به بوم نقاشی خیره میشد و حواسش پرت نقاشی میشد و چای از دهن میافتاد. این نقاشی قرار بود شاهکاری هنری باشد. اثرگذارترین شاهکار قرن شاید. همین جزئیات کار را برایش مهم میکرد. جزئیات بزرگترین و مهمترین بخش هر شاهکاری است؛ وگرنه از دور تمام بومها شبیه هم هستند. شاهکار بودن آن زمانی مشخص میشود که قدم به قدم به آن نزدیک شوی و با هر قدم دنیای جدیدی از نقاشی را جلوی خودت ببینی. چه جزئیاتی در کارش میدید. میتوانست صدای پیشنهادات را که یکی پس از دیگری مبلغی بیشتر را برای خریدن این شاهکار پیشنهاد میکردند در اتاق کارش بشوند. بزرگترین اثر هنری عصر حاضر! اثر هنرمند بزرگ...
- بیخیال این فکر و رویاپردازیها. بزرگترین اثر دنیا کار میبره، باید روی جزئیاتش بیشتر فکر کنم.
قلم مو را برداشت و جلوی بوم چرخاند. بخشی از جزئیات مدنظرش را متصور شد و تلاش کرد حرکات دست لازم را تمرین کند.
- نه اینجوری نه. باید یکم ظریفتر باشه. نه نه اینجوری هم نه، اه کاش این هلال بهتر درمیومد.
ساعتهای بعدی را هم به تمرین گذراند و آخر سر تاریکی هوا و ساعت 1 بامداد نه، اما درد مچش مجابش کرد تا کمی استراحت کند. روی تنها کاناپه اتاق کارش که برای استراحت در این چنین مواقعی بود ولو شد. نفس عمیقی کشید و آرام هوای درون ریههایش را خالی کرد. بوی رنگ، بویی طبیعی برای اتاق کارش، و تصور اینکه با نفس عمیق ایدهها را به درون خود میکشد. ایدههایی که هرکدام شاهکار بزرگ بعدی بودند. اما... این ایده را کی بو کشیده بود؟ کی ایدۀ این نقاشی به ذهنش رسیده بود؟ تلاش زیادی کرد اما چیزی به خاطر نیاورد. مگر اهمیت داشت؟ مهم این بود که ایده در او زنده بود. چه اهمیتی داشت که از کجا آمده؟
اما اگر در روز نمایش از او میپرسیدند که ...
- چه چیزی الهام بخش این اثر بزرگ بود استاد؟
- خب... الهام بخش این اثر... این بود که...
- بهنظر میاد که مطمئن نیستید چه چیزی الهام بخش این اثر بوده. همینطوره؟
- نه اینطور نیست. مشخصا الهام بخش این اثر این بوده که...
- آیا ممکنه که هنرمند دیگهای منبع الهام شما بوده باشه؟ از کار کسی...
- دزدی؟! هرگز! کار من یک اثر خاصه. هیچ کس دیگهای الهامبخش این کار نبوده. این کار...
- اما از این واکنش شدید شما نسبت به...
- شما رسانهها باید یاد بگیرید که این شایعهها رو ایجاد نکنید...
- اما شما جوابی برای اینکه چه چیزی الهام بخش این اثر بوده ندارید، پس این نتیجهگیری میتونه منطقی باشه که...
- نه!
روی کاناپه خوابش برده بود. باید سریعتر نقاشی را کامل میکرد اما جدای از نقاشی باید بهخاطر میآورد چه چیزی الهامبخشش بوده است. چطور میشود اثری که ریشهاش مشخص نیست را کامل کرد؟ اما این ایده کی به ذهنش رسیده بود؟ چرا یادش نمیآمد؟
- میتونم اول روی جزئیاتش کار کنم. تکلیفشون رو مشخص کنم. بعد به اینکه از کجا اومده فکر کنم.
- "استاد میشه توضیح بدید که چرا انگار این اثر توسط دو شخص یا شاید دو زمان متفاوت نقاشی شده. چرا که از لحاظ هنری یک دست نیست. آیا کسی به شما کمک..."
- نه، نه اول باید بفهمم از کجا این ایده اومده. اصلا اینجوری بهتر هم هست. اینجوری کل اثر منسجم میشه. ولی جزئیاتش رو چیکار کنم... برای اون وقت میشه حالا... ولی جزئیات خیلی مهمن... باید براشون خیلی وقت گذاشت... لعنت بهش... چه وضعیه آخه... نه نه دست و پاتو جمع کن... این بزرگترین اثر تاریخه... اول اینکه از کجا اومده بعد جزئیاتش...
لباسش را پوشید. تصمیم داشت کمی در طبیعت قدم بزند تا شاید جوابی برای سوالش پیدا کند. بوم سفید را در اتاق کار رها کرد و در حالی که به جزئیات اثر فکر میکرد به دنبال عامل الهام بخش اثر رفت.
"مرگ هنرمند جوان بر اثر سانحه رانندگی"