وقتی هم حال جسمی تون خوب نیس و هم نگران و مضطربین چکار میکنین؟
اونم تو این شرایط قرنطينه ک سختی های این دورانو دوبرابر کرده...
امروز اولین جلسه مشاوره رو رفتم،بعد از یکساعت رانندگی و جواب دادن ب سوالاتی پولیس ک کجا میرم؟چرا میرم ؟...بالاخره رسیدم
نیم ساعت زودتر رسیده بودم و تمام این مدتی ک مراجع قبلی داشت حرف میزد و من تو اتاق انتظار بودم دلم میخواست برگردم خونه و سرمو بزارم بخوابم
بالاخره وقتم رسید و رفتم داخل...
یکساعت در مورد پنیک اتک و هرچیزی مرتبط ب این حرف زدیم
خلاصه حرف اینا بود:
-حملات اضطراب دردآوره ولی کشنده نیس
-تمرینات اختصاصی مربوط ب زمان حال رو باید انجام بدم(دیدن،شنیدن،چشیدن،لمس کردن و بوئیدن)
-سعی کنم با انجام ی سری کارها حتی اگر علاقه ی بهشون ندارم هورمون های آکسی توسین،دوپامین و سروتونین را مجبور ب ترشح کنم?
وختی برگشتم خونه سردرد و سرگیجه داشتم همینطور ک چشام داشت گرم خواب میشد یهوو فکری اینکه کرونا نکنه کرونا گرفته باشم تو ذهنم جرقه زد و همه ی بدنم بی حس شد یک لحظه
الان ک دارم اینارو مینویسم نگرانم،ضربان قلبم کوبنده و پاهام سست و بیحال ان
فردا وخت دکتر دارم و شدیدا متنفر ازینکه دوباره پامو تو بیمارستان بزارم
میخوام زودتر این روزا بگذرن تا بتونم قرنطینه رو مث همه ادامه بدم،از توخونه موندن شکایت کنم و ازینکه سرگرمی ندارم
کاش قدر نعمت های زندگیمونو قبل از اینکه از دستش بدیم بدونیم