پادکست سینمایی ماهی قرمز
پادکست سینمایی ماهی قرمز
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

قلم مولانا


همچو گَرده ای از ذرات خاک ، همراه باد و سرنوشتم به سمت و سوی شهر قونیه در ترکیه دویده ام.
به دنبال فهم افزایی و جهان بینی بیشتر بودم که به آرامگاه مولانا رسیده ام.
در کوله بار سفرم به جز نیاز های سفرم ، قلمی داشتم که از جد اندر جدم و شاخه های شجره نامه پر دردم به من رسیده بود . از این قلم به عنوان قلمی یاد می شود که سال ها پیش در دستان حضرت عشق یعنی مولانا جان گرفته ، به حرکت درامده بود ، از از عالم تفکر مولانا لبریز شده و به سر آمده بود.
اگر مولانا قلم باشد ، قطعا جوهر و مرکب این قلم جاودانه همان شمس تبریزی یا سلطان الاولیا است و من می خواهم صدای این قلم باشم.
برای تبدیل شدن به صدای همچین قلمی نیاز بود که با تفکرات قلم و مرکب یعنی مولانا و شمس آشنا باشم و خود را به سرچشمه شان متصل کنم و حداقل متوجه این باشم که قلم ، زمانی که برای وصف معشوق به حرکت در می آمده ؛ معشوق دقیقا چه کسی بوده؟
از ظاهر قلم نمایان است که خودش هم نمی داند که دریای تفکر شخص مولانا چه کسی را در اشعارش به نام معشوق یاد می کند؟
معشوق زمینی را؟ پروردگار را؟ یا شمس تبریزی را که به عنوان خدای مولانا یاد میشود...؟
قلم‌ می گوید من بودم که نوشتم :
جان منی‌جان‌منی جان من
آن‌منی‌آن‌منی آن من
شاه منی لایق سودای من
قند منی لایق دندان من
اما نمیدانم این‌قند کیست که لایق دندان این مقام است.
جان کیست؟ شاه کیست؟
از ظاهر خسته قلم معلوم است که زیر سنگینی بینش صاحب خود و استاد صاحب خود ، کمر خم کرده .
او می گوید که مولانا شاگردانی بلند مرتبه داشت و بعد از آشنایی با شمس تبریزی خود را شاگردی بیش ندید و سپس در حین آموزش و بعد از آموزش جوهر تفکر استادش را به قلم زد و جاودانه کرد ؛ اما این جاودانگی اشعار و غزلیات حضرت عشق گویی که در حال نقض شدن است. در حال فراموش شدن است ، در حال جایگزین شدن است.
قلم از این می نالد که اشعاری که با آن نوشته شده در حال منسوخ شدن است. نه دیگر کتاب ها به آن به صورت مفصل می پردازند و نه در موسیقی شنیده می شوند.
با کاهش ظرفیت موسیقی سنتی ، مولانا شنیدن کاهش یافته. با اینکه هنوز اشخاصی چون محسن چاوشی به جهان بینی مولانا ایمان و سعی در همه گیر کردن آن بین سنین مختلف دارند.
قلم می داند که حرکاتش بر روی کاغذ ، قطعا از پیچیده ترین اثر گذاری های مکتوب شده است و معدود افرادی چون دکتر سروش و شفیعی کدکنی عمر خود را برای درک صاحب قلم گزاشته اند. و آن ها هم اگر چه بسیار مطالعه داشته‌اند اما همیشه خود را به عنوان قطره ای در بحر تفکر مولانا معرفی می کنند.
این یعنی که هر تفسیری بر اشعار و غزلیات مولانا می خوانید ، قطعا ذره ای است بسیار کوچک و آن هم برای کمک شماست که کمی بیشتر با اشعار آشنا شوید...
پ.ن:
قلم بسیار قبل نوشته :
با این همه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید
شاید این غزل را وقتی با بقیه اشعارش بخوانیم معنی دیگری بدهد ، اما این تک بیت را به خاطر بسپارید.
موفقیت های شما حاصل رنج شما خواهد بود ، اما افسوس که خودتان این موفقیت ها را می پوشانید.
تلاش را بیشتر کنید و هر چه انجام دادید را کنار بگذارید ، همانطور که مولانا می گوید:

همه غوطه ها بخوردی
همه کار ها بکردی
منشین ز پای یکدم
که بماند کار دیگر

و در این مسیر اگر با شکست هم مواجه شدید ، آن را پیروزی تلقی کنید همچون آن تشبیهی که قلم به قمارباز دارد به مسیر ادامه دهید :

خُنُک آن قماربازی که بباخت آنچه بودش
بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

تنها بازدارنده شما ، نفس خودتان است که مانند زندان شمارا در خود گرفتار کرده .
آن را بشکافید و خارج شوید :

یکی تیشه بگیرید
پی حفره زندان
چو زندان بشکستید
همه شاه و امیرید

موفق باشید

امیر تختی

مولاناقلمادبیاتشعرمتن
جایی برای اینکه از سینما، تئاتر و کتاب بشنویم نقد،معرفی و بررسی فیلم‌های مختلف بررسی و معرفی نمایش های روی صحنه کارگردانی | نمایشنامه نویسی | فیلمنامه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید