شب‌زی
شب‌زی
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

سقوط

خواب دیدم که مربی آموزش رانندگی هستم و باید از خانمی امتحان بگیرم. نمی‌دانم که بود، نمی‌شناسمش. سوار ماشین من شدیم و به سمت محل امتحان حرکت کردیم. خیابان خلوت شیب‌داری بود، گفتم آنجا فقط کافی است بتوانی پارک کنی، طوری که شیب را با دنده عقب به سمت بالا بروی، آن وقت همه‌چیز درست است. اما به محض راه‌افتادن متوجه شدم روی حرکت ماشین تسلط ندارم، نمی‌دانستم تنظیم صندلی به‌هم خورده یا من مشکلی پیدا کرده‌ام. نمی‌توانستم کلاچ و ترمز را درست کنترل کنم، به ماشین‌هایی که کنار خیابان پارک شده بودند برخورد می‌کردم و درست پیش از رسیدن به مقصد بود که به دیوار هم کشیده شدم. باید از گذر باریکی حدود صدوبیست درجه می‌پیچیدم که اتفاقا شیب هم داشت. آخرین خیابان قبل از مقصد.

تمام اقتدار و تواناییم فرو ریخته بود. سعی می‌کردم به روی خودم نیاورم اما دیگر چه قابلیتی برای ارزیابی فردی دیگر داشتم؟ در تمام آزمون‌هایی که قرار بود مسئول برگزاری‌شان باشم رد شده بودم، ولی سعی داشتم موضع خودم را حفظ کنم.

واقعیت این بود که من بر هیچ چیز کنترل نداشتم، نه بر حرکت ماشین، نه بر نظر آن زن و همسرش که همراهش آمده بود نسبت به خودم و نه حتا بر فهم مسئله. حتا نمی‌دانستم چرا چیرگیم را از دست داده‌ام. احساسی مثل سقوط. دیگر هیچ کاری از دستم برنمی‌آمد. و این واقعیت به شدت هراس‌انگیز بود.

خوابرویاکابوس
این‌جا از خواب‌هایم می‌گویم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید