ویرگول
ورودثبت نام
آسید جواد
آسید جواد
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

شعر | حدیث جنون ...

ای خلسه ی شیرین تب و تاب جنونم

باز آمده ای تا شوی اسباب جنونم


آنقدر به سر شوق تماشای تو دارم

بیدارم و با یارم و در خواب جنونم


بین من و خورشید حسابی شکراب است

من عاشق شب عاشق مهتاب جنونم


عاقل بشود عاشق مجنون شده هیهات

با عقل بگویید که بی تاب جنونم


من پای گریز و پر پرواز ندارم

افتاده و مغروق به گرداب جنونم

سید‌جواد‌سادات‌فاطمی

شعرعشقعاشقانهادبیات
دستی بر قلم ، مبتلا به شعر «آخر مرا هم می‌بری همچون شهیدان / شب های خود را سر به این باور نمایم »
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید