کتاب "درک کردن مادر دارای اختلال شخصیتی مرزی" Understanding the Borderline Mother نوشته خانم دکتر کریستین لاوسون، در سال ۲۰۰۲ چاپ شده و در سایت گودریدر ۴.۳۸ ستاره از ۵ ستاره ممکن را از طرف خوانندگان به دست آورده.
برای آشنایی ذهن خوانندگان به اختلال شخصیت مرزی، اونها را به چهار دسته تقسیم کرده و هر دسته را با کمک مثال زدن یک شخصیت داستانی اسطورهای معرفی کرده که راحت تر برای مخاطب عادی قابل درک و شناخت باشه. این پست اولین تیپ را معرفی میکنه.
گروه اول تایپ شخصیتی Waif :
عاشق این هستند که نقش قربانی را بازی کنند. شخصیت اسطوره ای این تایپ سیندرلا است. زودتر از بقیه بیدار میشه، دایم کار می کنه، غذای بقیه را آماده می کنه، همه جا را تمیز می کنه و هیچ چیز برای خودش نمی خواد و برای نیاز بقیه خودش را فدا می کنه. مثلا مادری که وضع مالی خوبی نداره، اما برای بچه هاش بهترین لباسها را می خره و خودش را حتی به این خاطر به دردسر مالی شدید می اندازه.
مدل رفتاری دیگه شون این هست که وقتی دو نفر دعوا می کنند میاد وسط و هیچ نمی ترسه که آسیب ببینه، واقعیت اینه که موضوع اما ترس نیست، میره وسط دعوا که آسیب ببینه و قربانی بشه. چون خودش را لایق هیچ شرایط خوبی نمی بینه و واقعا می خواد قربانی شرایط باشه. مثال دیگه، دزدی مسلح زن را تهدید می کنه که همراه من بیا و سوار ماشین بشو، زن میگه اگر می خواهی من را بکشی همینجا بکش. من را همینجا بکش. دزد تهدید می کنه و زن شروع می کنه به اینکه من را بکش، همینجا تو خیابون بکش، زود باش، اگر می خواهی تیر بزنی، همینجا تیر بزن. قضیه اینه این نمایش دراماتیک برای قربانی شدن نمایشی نیست، و همین تفاوت اصلی است با بقیه تیپ های شخصیتی. طرف واقعا و عمیقا می خواد قربانی شرایط باشه و این احساس درونی اش هست.
وجه دیگه اش اینه که وسایل با ارزشش را به بقیه هدیه میده، مثلا به نوه هاش، بچه هاش و یا دوست و آشنا. زیر لایه انگیزه اش اینه که عمیقا خودش را لایق استفاده از وسایل خوب نمی دونه برای همین هدیه میده.
مورد دیگه این هست که هیچ جور نمیشه خوشحالش کرد. مسافرت خوب، هدیه یا هر چیز خوب و با ارزشی را در نهایت استفاده نمی کنه و غمگین باقی می مونه. میگه شادی من در شادی شما است. واقعیت بسیار ناراحت کننده این هست که این حسهاش نمایشی نیست و عمیقا غمگینه و خودش را لایق شادی نمی بینه.
مورد دیگه دختری را مثال می زنه که مادر غیر مسؤلی داره که دایم شغل و پارتنر عوض می کنه و گاه گاه زندانی میشه. وقتی برای بردن بچه ها به پرورشگاه میاند خواهر بزرگتر اسلحه برمی داره و اجازه نمیده کسی وارد خونه بشه و نقش مادر بچه ها را بازی می کنه. بچه های دیگه به شدت بهش وابسته اند. خانواده که در واقع این بچه ها کنار هم هستند و مثل یک واحد منسجم عمل می کنند. خواهر بزرگتر زندگیش را فدا می کنه که از این بچه ها نگهداری کنه و از دستشون نده.
مثال دیگه، دختری مادرش تصادف می کنه، دختر همون روز صبح لباس نو خریده. دختر بعد از چند روز میره لباس را پس میده، چون فکر می کنه تصادف مادر در واقع مجازات اون شادی خرید لباسه. در واقع خودشون را لایق شادی نمی دونند و حس می کنند به خاطر توجه به خود و خرج کردن برای خودشون مجازات میشند.
در اعماق وجود فانتزی یار کامل دارند و منتظر شاهزاده با اسب سفید هستند. برای همین در روابط عاطفی معمولا سریع سرخورده میشند چون به محض دیدن کوچکترین نقص در طرف نا امید میشند که انتخاب نادرست داشتند.
نویسنده میگه درمانشون معمولا اصلا راحت نیست چون معمولا اصلا قبول نمی کنند که مشکلی دارند. در مواردی که راضی میشند درمان را شروع کنند باید مثل پروانه آزاد باشند حس کنند هر زمان بخواهند می تونند درمان را بدون فشار متوقف کنند. چون به شدت می ترسند در موقعیتی گرفتار بشند.
در نهایت نویسنده میگه، معمولا با کوچکترین علامت اولیه در بهبود درمان را متوقف می کنند و ادامه نمیدند و معتقدند که دیگه خوب شدند. نویسنده میگه معمولا چهار تا شش سال درمان روان درمانی با دو تا چهار جلسه در هفته مورد نیازه.
نکته نهایی اینکه صرفا دونستن این ویژگیها نباید ابزار برچسب زدن به دیگران باشه. تشخیص کار روانپزشک و روانشناس کار آزموده است. صرفا داشتن چند تا از این ویژگی ها سبب نمیشه طرف در این دسته قرار بگیره، طرف باید تقریبا همه اش را همزمان داشته باشه و در نهایت تشخیصش کار تخصصی است.
پایان
© هومن مزین
تلگرام: https://t.me/MyMazinLife
نوشته های قدیمی مرتبط: