Dast Andaz
Dast Andaz
خواندن ۲ دقیقه·۷ سال پیش

موفق باشید!

در درمانگاه،وقتی پشت مطب پزشکی می نشینی یا می ایستی که روی درش نوشته است"فوق تخصص اعصاب و روان"،همه(بیمارانی که برای مراجعه به پزشک های دیگر آمده اند و یا کسانی که همراه بیمار هستند و...)یک جور دیگری به تو نگاه می کنند.این نگاههای سنگین جور دیگر را که باید تحمل کنی،هیچ، باید خیلی چیزهای دیگر را هم تحمل کنی.در یک همچون جایی،احساس یک ماهی بخت برگشته را دارم که قلّاب تیز ماهیگیر تا ته در گلویش فرو رفته است و نه راه پس دارد،نه راه پیش.

امروز همین که پزشک آمد،در حالی که نوبت های شماره یک،دو و سه منتظر بودند پزشک آنها را فراخوان کند،کسی که نوبت چهارم را داشت با یک لطایف الحیلی رفت(پرید!)داخل.کسی که نوبت شماره هفت بود وقتی متوجه ماجرا شد،صدایش بلند شد.هر چه به او گفتیم:«به حال شما که فرقی نمی کنه،شما به هر حال باید صبر می کردی تا شش نفر اول برن داخل»،به خرجش نرفت که نرفت.

شروع کرد به داد و قال.یک نفر آدم ناشی که مثلاً می خواست او را آرام کند،به او گفت:«شاید این بنده خدا مشکل روانیش حادّ باشه،داد و بیدا نکن،غائله درست می شه!»،اوضاع بدتر شد.این بار صدایش را بالاتر برد:«اون اگه دیوونه ست،من از اون دیوونه ترم!چند روز پیش زنمو زدم،رفت شکایت کرد.وقتی فهمیدم شکایت کرده،زدم هر چی لوازم درست و حسابی تو خونه مون بود رو شکوندم،زنم زنگ زد به دختر و دامادمون که بیایید منو از دست این دیوونه نجات بدین،اونام اومدند منو بردند خونه خودشون،خونه اونام با دامادمون جر و بحثم شد،زدم هر چی دم دستم بود رو خورد و خمیر کردم،بعدش دخترم زنگ زد به پسرم که بیا بابا حالش خیلی بده،روش نشد بگه بدو بیا بابامون دیوونه شده.پسرم اومد منو برد خونه خودشون، اونجام با عروسم بحثم شد،زدم هر چی لوازم تو آشپزخونه شون بود رو خورد کردم...تا حالا چهار بار خودکشی کردم،ولی موفق نشدم!»،من و چند تا بیمار دیگر،هر جوری بود نگذاشتیم با آن کسی که نوبت چهارم بود و از همه زودتر رفته بود،دعوا کند.

من آدم بی عرضه ای را می شناختم که در همان بار اول موفق شده بود خودش را بکشد.برای همین تعجب کردم که چه جوری یک نفر به سنّ و سال او که مثل آب خوردن کلکش کنده می شود،چهار بار خودکشی ناموفق داشته است.نگاه کردم دور و اطراف ببینم همراهی دارد یا خیر،وقتی نوبتش شد و تنها رفت داخل، فهمیدم همراهی ندارد.بعد از چند دقیقه آمد بیرون و وقتی چشمش به من افتاد،گفت:«خدافظ!»،من هم طبق عادت همیشگی گفتم:«به سلامت،موفق باشید!»

ماهیگیری1981-اثر ژان مایکل باسکت-سبک نئو اکسپرسیونیسم
ماهیگیری1981-اثر ژان مایکل باسکت-سبک نئو اکسپرسیونیسم


دل نوشتهدلنوشتهداستاندرمانگاهاعصاب و روان
«دنباله‌‎روِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید