«اینجا هدرستان است.همچنان کشور گل و بلبل و بوستان است.سلام شنوندگان گرامی.امیدوارم تابستان خوب و پر خاطره ای را پشت سر گذاشته باشید.خوشحالم که در این شب نه چندان زیبای پاییزی،اخبار کم و بیش مهمی را به گوش شما عزیزان می رسانم:
پاره ای از وزرای پر تلاش دولت هدرستان در روز استقلال کشورمان،طرحها و پروژه های عظیمی را افتتاح کردند.مشروح اخبار را به آگاهی شما عزیزان می سانم:
وزیر فرهنگ که برای افتتاح یک دکه روزنامه فروشی رفته بود.در پاسخ به سوال نویسنده ای که پرسید: «نتیجه بیست سال تحقیق و پژوهشم رو می خوام چاپ کنم ولی از پس هزینه چاپ کتابم بر نمیام. چه کار کنم؟»،گفت«خودت بچاپ!».نویسنده پرسید:«چه طوری؟»و وزیر جواب داد:«چاپیدن که کاری نداره!»
وزیر راه و ترابری که برای افتتاح یک کوچه بن بست رفته بود.در پاسخ به سوال شهروندی که پرسید: «من محل کارم از زندگیم خیلی دوره.مجبورم با هواپیما رفت و آمد کنم.ولی هزینه بلیط هواپیما چند برابر شده.چه کار کنم؟»،گفت:«خودت بپر!».شهروند پرسید؟«چه طوری؟»و وزیر جواب داد:«پریدن که کاری نداره!»
وزیر علوم که برای افتتاح دکه اغذیه فروشی به یکی از دانشگاههای کشورمون رفته بود.در پاسخ به سوال دانشجویی که پرسید:«نمی تونم شهریه دانشگاهم رو پرداخت کنم.چه کار کنم؟»،گفت:«دانشگاه نیا.خودت بخون!».دانشجو پرسید:«چه طوری؟»و وزیر جواب داد:«خوندن که کاری نداره!»
وزیر کشاورزی که برای افتتاح یک باغچه رفته بود.در پاسخ به سوال کشاورزی که پرسید:«صیفی جاتم روی دستم مونده چه کار کنم؟»،گفت:«خودت بخور!».کشاورز پرسید؟«چه طوری؟»و وزیر جواب داد:«خوردن که کاری نداره!»
وزیرکار و امور اجتماعی که برای افتتاح یک کارخانه میخ سازی رفته بود.در پاسخ به سوال کارگری که پرسید: «جناب وزیر حقوقم خیلی پاینه.چرخ زندگیم نمی چرخه.چه کار کنم؟،گفت:«خودت بچرخ!».کارگر پرسید؟ «چه طوری؟»و وزیر جواب داد:«چرخیدن که کاری نداره!»
وزیر بهداشت که برای افتتاح بخش تزریقات یک درمانگاه رفته بود.در پاسخ به سوال بیماری که پرسید:«از پس هزینه های سنگین دوا درمونم بر نمیام.چه کار کنم؟»،گفت:«خودت بمیر!».بیمار پرسید:«چه طوری؟» و وزیر جواب داد: «مردن که کاری نداره!»
از شما تقاضا می کنم به برنامه های بعدی که اولین آن یک ترانه روسی به خوانندگی ویتاس است،گوش دهید.تا خبر بعدی،خدانگهدار.»
سه مطلب قبلیم: