گفتم:چیه؟چته؟توی این یکی دو سالی که می شناسمت ندیده بودم اینقدر درب و داغون باشی؟
گفت:از دهاتمون زنگ زدن گفتن یکی رفته خونه پدرم،یه پس زدتش،پولاشم برداشته در رفته!
گفتم:الان بیمارستانه؟
گفت:نه!بنده خدا،توی خونه خوابیده.
گفتم:رفته شکایت کنه؟
گفت:خودش که نمی تونه.کس و کار درست و حسابی هم توی دهمون نداریم.هر چن اگه هم داشتیم خیلی فرق نمی کرد.
گفتم:چرا فرق نمی کرد؟
گفت:توی ده ما رسم نیست واسه اینجور چیزا کسی بره شکایت کنه!
گفتم:پس اینجور مواقع چه کار می کنن؟
گفت:می گردن دزد رو پیدا می کنن،پولایی که دزدیده ازش پس می گیرن.
گفتم:اگه خرج کرده بود،چی؟
گفت:خورد خورد ازش پس می گیرن!
گفتم:کتکایی که به پدرت زده چی؟
گفت:اگه طاقتش رو داشته باشه،یه دفعه می زننش،اگه نداشته باشه خورد خورد می زننش!
گفتم:مادرت زنده هست؟
گفت:نه! مادرم،وقتی ما بچه بودیم،مُرد.
گفتم:خدابیامرزدش.بابات دوباره زن گرفت؟
گفت:خدا اموات شمام بیامرزه.توی ده ما رسم نیست کسی که زنش می میره،دوباره بره زن بگیره.
گفتم:پس تو چرا اینجایی؟چرا نمی ری دو روز پیشش باشی بهش کمک کنی؟
گفت:نمی تونم برم!
گفتم:چرا؟مشکل مالی داری؟
گفت:نه!ای کاش مشکل مالی بود.
گفتم:پس برای چی نمی تونی بری؟
گفت:واسه اینکه خودش خبر نداره که من فهمیدم.
گفتم:اون خبر نداره،تو که خبر داری!
گفت:اگه من برم بهش سر بزنم،واسه اونی که به من خبر داده خیلی بد می شه!
گفتم:چرا؟
گفت:توی ده ما رسم نیست به کسی خبر بد بدن!
گفتم:پس اگه دور از جون،کسی پدرش بمیره،چه کار می کنن؟
گفت:صبر می کنن تا خودش بیاد و بفهمه پدرش مرده.
گفتم:مگه می شه.وقتی زنگ می زنه.کسی نباید جواب تلفنشو بده.
گفت:توی ده ما رسم نیست به تلفن کسی که پدرش یا کس و کارش فوت کرده جواب بدن.برای همین طرف خودش کم کم دوزاریش می افته.میاد می بینه پدرش یا کس و کارش مرده.خاکشم کردن.سنگ قبرشم گذاشتن.
گفتم:مثلاً اگه بفهمن.با کسی که به تو خبر داده،چه کار می کنن؟
گفت:به خاطر زیر پا گذاشتن رسم و رسوم آبا و اجدادیمون،از ده بیرونش می کنن.
گفتم:خُب بیرونش کنن.می ره یه جایی دیگه راحت زندگیشو می کنه.
گفت:به این راحتیام که تو فکر می کنی نیست!
گفتم:چرا؟!
گفت:چون همه مال و منالش رو می گیرن که هیچ،نمی ذارن زن و بچه شم با خودش ببره!
گفتم:این دیگه چه رسمیه؟!
گفت:داری به رسم و رسوم ما توهین می کنی؟!
گفتم:من غلط می کنم ولی آخه این چیزایی که می گی جسارتاً یه کم با عقل جور در نمیاد!
گفت:نذار رفاقتمون خراب بشه.اگه می خوای توهین کنی،از همین الان نه من،نه تو!
گفتم:معذرت می خوام.قصد توهین نداشتیم...خُب برو،ولی نگو کسی بهت خبر داده تا برای اون بنده خدایی که بهت خبر داده،بد نشه.
گفت:توی ده ما رسم نیست به کسی دروغ بگیم.
گفتم:این یه دروغ مصلحت آمیزه برای اینکه برای اون طرف بد نشه.
گفت:توی ده ما هیچ نوع دروغی رسم نیست.
گفتم:توی ده شما دزدی می شه،اونوقت هیچ دروغی رسم نیست؟!
گفت:این دو تا به هم ربطی ندارن.توی ده ما رسمه وقتی کسی از پس خرج زن و بچه ش بر نمیاد بره دزدی ولی هیچ کس حق نداره دروغ بگه!
گفتم:خُب اگه اینجوریه خودت رو بزن به اونور.برو دهتون ولی بگو اتفاقی اومدم.
گفت:توی ده ما رسم نیست به صورت اتفاقی بریم جایی.
گفتم:چرا؟
گفت:برای اینکه اعتقاد داریم اگه به صورت اتفاقی بریم جایی،حتماً یه اتفاقی می افته!!!
گفتم:تو مثلاً اتفاقی می ری.در واقعیت اتفاقی نمی ری که اتفاقی بیفته.
گفت:این رو من می دونم،پدرم که نمی دونه.هم دهیامون که نمی دونن.پس نمی تونم برم.
گفتم:پس دیگه وقتی کاری از دستت ساخته نیست خودت رو بزن به بی خیالی.
گفت:توی ده ما رسم نیست کسی خودش رو بزنه به بی خیالی.
گفتم:امّا تو که الان توی دهتون نیستی!
گفت:ما هر جایی که باشیم به رسم و رسومات دهمون پایبندیم و خیانت نمی کنیم.
گفتم:بیا بریم خونه ما با هم باشیم.با هم یه فیلم می بینیم حالت عوض می شه.
گفت:تو بیا بریم خونه ما.خانومم آش خشتک پخته با هم بخوریم!
گفتم:آش خشتک؟!
گفت:توی ده ما رسمه هر وقت بچه رو از پوشک یا کهنه می گیرن،آش خشتک درست می کنن!
گفتم:جدّی می گی یا سر کارم گذاشتی؟آخه آش خشتک دیگه چه صیغه ایه؟!
گفت:شما دندون بچه تون در میاد،آش دندونی نمی پزید؟ما بهتون می گیم آش دندونی چه صیغه ایه؟!
گفتم:برام جالبه که از موقعی که تو رو می شناسم،هر چیزی که بهت گفتم یه جوری چسبوندی به رسم و رسوم دهتون.
گفت:ما به رسم و رسوم دهمون خیلی پایبندیم.مثل بعضیا نیستیم همین که چشمشون به در و دیوار شهر می افته،همه چی رو بذان زیر پاشون!
گفتم:اسم دهتون چیه؟
گفت:رسم آباد!
سه مطلبی که هفته گذشته منتشرشون کردم(به ترتیب استقبال):
آخرین پست های منتشر شده در چالش حال خوبتو با من تقسیم کن را بخوانید.
«هیچ نبشته نیست که به یکبار خواندن نیرزد.»ابوالفضل بیهقی