گاهی می بینی که یه آدم قوی داره به یه آدم ضعیف زور می گه ولی چون تو هم مثه خود اون آدم ضعیفه، ضعیفی نمی تونی کاری براش انجام بدی.چرا؟«چون اونی که قویه با قدرتش تو رو هم قورت می ده!»با پی بردن به قانون«یه آدم ضعیف نمی تونه به داد یه آدم ضعیف دیگه برسه»،احساس عجز می کنی.یه آدم قوی می تونه به هر آدم ضعیفی که بخواد زور بگه،ولی یه آدم ضعیف ته تهش بتونه به یه آدم ضعیف دیگه زور بگه.یه آدم ضعیف هرگز نمی تونه به یه آدم قوی زور بگه.ته تهش بتونه بهش فحش بده که دلش خنک بشه و بعدش هم یا وایسه کتک بخوره یا اینکه فلنگو ببنده.
امّا یه آدم ضعیفی هم است که قوّه تخیّلش خیلی قویه.با قوّه تخیّلش دست به تولّد یه ابرقهرمان می زنه. ابرقهرمانی که با پوشیدن یه لباس خاص یا با نشستن پشت یه وسیله نقلیه مخصوص یا با پرواز کردن یا مثه یه روح با رد شدن از در و دیوار یا با عربده کشیدن و فریاد زدن و دیوانه بازی و یا با خیلی از کارهای دیگه،می ره و به داد ضعفا می رسه.انتقام ضعفا رو می گیره.
امّا یه آدم ضعیفی هم است که با قوّه تخیّلش شعری می سراید و آمدن کسی را آرزو می کند.کسی که مثل هیچکس نیست...
کسی که در دلش با ماست ، در نفسش با ماست ، در صدایش با ماست
کسی که آمدنش را
نمیشود گرفت
و دستبند زد و به زندان انداخت
کسی که زیر درختهای کهنه ی یحیی بچه کرده است
و روز به روز
بزرگ میشود، بزرگ میشود
کسی که از باران ، از صدای شرشر باران ، از میان پچ و پچ گلهای اطلسی
کسی که از آسمان توپخانه در شب آتش بازی میآید
و سفره را میندازد
و نان را قسمت میکند
و پپسی را قسمت میکند
و باغ ملی را قسمت میکند
و شربت سیاه سرفه را قسمت میکند
و روز اسم نویسی را قسمت میکند
و نمره ی مریضخانه را قسمت میکند
و چکمه های لاستیکی را قسمت میکند
و سینمای فردین را قسمت میکند
درختهای دختر سید جواد را قسمت میکند
و هرچه را که باد کرده باشد قسمت میکند
و سهم ما را میدهد
من خواب دیده ام ...(مرحوم فروغ فرخزاد)
افسوس که این ابرقهرمان های تخیّلی ظاهراً قدرتمند،خودشان هم عمیقاً ضعیف هستند.ضعفشان این است که یا مشکلات را سطحی و با کارهای خارق العاده حل و فصل می کنند و یا در مسیر حلّ مشکلی، مشکلات جدیدتری را درست می کنند و یا با آمدن یه ابرقهرمان قوی تر،از پا در می آیند.از ضعف های همیشگی ابرقهرمان های تخیّلی این است که تا فریاد ضعیفی را نشنوند نمی توانند به داد و فریادش برسند.و ضعف دیگر آنها منطقه ای عمل کردنشان است.آنها خلق می شوند که فقط مردم شهر یا کشور خاصّی را نجات بدهند.معمولاً دایره و وسعت قهرمانی شان مشمول تمام عالم نمی شود.
امّا...امّا
ابرقهرمانی خواهد آمد که زاده هیچ تخیّلی نخواهد بود.
ابر قهرمانی خواهد آمد با ظاهری آرام،محجوب و دوست داشتنی.
ابر قهرمانی خواهد آمد که شکم تمام کودکان گرسنه عالم را سیر می کند.
ابر قهرمانی خواهد آمد که تمام ابرقهرمان های جهان در برابرش احساس پوچی می کنند.
ابر قهرمانی خواهد آمد که به داد تمام ضعفای عالم از هر جنس و از هر آیینی که باشند،خواهد رسید.
ابر قهرمانی خواهد آمد که به فریاد همه ضعفای عالم خواهد رسید.چه ضعفای ساکت و عزلت نشین،چه ضعفای پر قیل و قال و شاکی.چه ضعفای شهری،چه ضعفای روستایی و بیابان نشین.چه ضعفای محصور شده در میان ترکش و دود و آهن،چه ضعفای محصور شده در میان خار و کوه و تپه.
اگر وقت داشتید به دو پُست قبلی حقیر هم سری بزنید.البته اگر پیش از این آنها را نخوانده اید: