Dast Andaz
Dast Andaz
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

اسب پیر برای چی گریه می کرد؟!

هیچ چیز در جهان کاملا غلط نیست. حتی یک ساعت از کار افتاده هم دو بار در روز زمان را دقیق نشان می دهد. پائولو کوئیلو

این قصه که می خوام براتون تعریف کنم. یه قصه ی کودکانه است. ولی به درد ما مثلاً آدم بزرگ ها هم می خورد.

قصه از اینجا شروع می شه: یه سگ و گربه، شاد و خوشحال از سیرک بر می گشتند و از عجایبی که توی سیرک دیده بودند، برای همدیگه تعریف می کردند:

در راه، صدای گریه می شنوند. دنبال صدا می رن و می رسن به یه اسب پیر:

سگ و گربه می رن جلو و به اسبه می گن: « داداش چته چرا گریه می کنی؟ چرا اشکت دَم مَشکِته! »

اسب براشون تعریف می کنه که من یه موقعی ستاره ی سیرک بودم. از اون ستاره هایی که وقتی صحنه رو ترک می کردم همه فریاد می زدند که دوباره برگردم و براشون نمایش اجرا کنم. امّا حالا پیر شدم و دیگه به درد هیچ کاری نمی خورم. پیری بد دردیه. احساس می کنم هیچ کس من رو دوست نداره و از بودن کنار من لذت نمی بره. آخ که من چقدر تنهام!

سگ و گربه بهش می گن شاید اینقدری که فکر می کنی پیر نشده باشی و هنوز یه کارهایی ازت بر بیاد. بیا و یه امتحانی بکن.

اسب خودش رو جمع و جور کرد تا یکی از اون حرکت هایی که توی سیرک می زد رو تکرار کنه:

ولی چون انعطاف پذیری و قدرت جوونیش رو نداشت، کنترلش رو از دست داد و افتاد وسط رودخونه:

سگ و گربه خواستند بهش روحیه بدن. برای همین بهش گفتند: « تقصیر تو نبود، کنار رودخونه لیز بود و تو سُر خوردی! »، ولی اسب گفت: « شما مهربونید و می خواید به من روحیه بدید، ولی خر خودتونید (!)، کار من دیگه تمومه! »

سگ و گربه بهش گفتند: « داداش، سنّی ازت گذشته، یه کم ادب داشته باش! بعدشم تو هنوزم اگر بخوای می تونی مفید باشی! »، در ادامه به اسب گفتند بیا ببریمت یه جایی تا بهت ثابت کنیم که تو هنوزم می تونی مفید باشی. سوار اسب شدند و رفتند به میدان بازی کنار سیرک و جایی که بچه ها، مشغول بازی بودند:

در میدان بازی: اسب رو بردند روی یک تخته شیب دار وایسوندند تا بدون اینکه نیازی به انجام حرکت های تند و تیز و دویدن داشته باشه، به بچه ها سواری بده. اسب وقتی خوشحالی بچه ها رو دید و احساس مفید بودن کرد، حالش خیلی خوب شد. خیلی.

قصه ای که براتون تعریف کردم، برگرفته از کتاب « اسب پیر »، نوشته ی جورج تامسون و ترجمه حمیدرضا اصلانی است. نقاشی ها اثر دیوید پین و کتاب هم از کارهای انتشارات کورش است.

همین که اطرافیانمون پا به سن می ذارن، فکر می کنیم که دیگه هیچ کاری ازشون ساخته نیست. از روی محبّت زیاد، می خوایم تموم کارهای اونا رو خودمون انجام بدیم. ولی به این فکر نمی کنیم که این کار باعث می شه که اونا کم کم احساس از کار افتادگی و بی فایدگی می کنند و اگر دیر بجنبیم، کارشون رو به ناامیدی می کشیم.

دو مطلب قبلیم:

https://virgool.io/@Jalal-Mohseni-Sh/%D8%A8%D8%A7%D9%88%D8%B1-%D9%86%DA%A9%D9%86-wcigu7zf98ta
https://virgool.io/@Jalal-Mohseni-Sh/%D9%87%D8%B1-%D9%88%D9%82%D8%AA-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%AA-%D8%B1%D9%88-%D8%AD%D8%AA%DB%8C-%D8%A8%D9%87%D8%AA%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DB%8C-%DB%8C%D8%B9%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%AE%DB%8C%D9%84%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%87-f4kg9cfb3ehp

یادش به خیر: مطلب زیر رو در تاریخ ۰۹ مهر ۱۳۹۶ منتشر کردم:

https://virgool.io/@Jalal-Mohseni-Sh/%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DA%A9-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%AF%D9%87%D9%85-%D8%AA%D8%B1%D8%B3-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D9%82%D9%88%D8%B7-ihyscndfvzcy

حُسن ختام:

https://www.aparat.com/v/8X4EW











حال خوبتو با من تقسیم کنقصه درمانیطنزداستانکتاب
«دنباله‌‎روِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید