مقدمه:
کم و بیش همگی میدانیم که الم شنگه وقتی راه میافتد که دو طرف خود را بر حق میدانند و هیچ کدام حاضر نیستند به حرف دیگری گوش دهند. الم شنگه وقتی راه میافتد که دو طرف گاهی حاضر نیستند، حتی حضور یکدیگر در یک جامعه که میتواند به کوچکی یک خانواده یا به بزرگی یک کشور باشد را تحمّل کنند. الم شنگه در خوشبینانهترین حالت، وقتی راه میافتد که دو طرف همین که گذرشان به هم میافتد در پی این هستند که با توجیههای سطحی و گاهی غیر قابل قبول، دیگری را شبیه خودشان کنند. الم شنگه وقتی راه میافتد که هر دو طرف برای توجیه کار خود هزار دلیل میآورند ولی حاضر نیستند حتی یکی از هزار دلیل طرف مقابل را بپذیرند. الم شنگه وقتی راه میافتد که دو طرف بلد نیستند در صلح و صفا، با هم گفت و گو کنند و به یک تفاهم حداقلی برسند.
از این پُست چه منظوری را دنبال میکنی؟
در این پُست قصد دارم از یک الم شنگهی دیرینه حکایت کنم. الم شنگهای که موجب تفرقه، اختلاف و از همه بدتر به دو قطبی شدن جامعه منجر شده است. در این پُست قصد ندارم یک طرف را تایید و طرف دیگر را نفی کنم. فیلمها و تصاویری هم که در ادامه میآورم را نه رد میکنم و نه تایید. هر چند با برخی موافقم و با برخی هم مخالف. در اینجا، موافق و یا مخالف بودن بنده، هیچ اهمیتی ندارد. چرا که فقط میخواهم کمی هر دو طرف را (که خودم نیز به یکی از آنها تعلق دارم) را به تفکر وادارم. میخواهم هر دو طرف با مقداری فاصله، به رفتار هم نگاه کنیم، شاید به برداشتها و نتایج بهتر و روشنتری از رفتارها یا کنشها و واکنشهای هم برسیم.
خواهش میکنم در قسمت نظرها به بیشتر شدن دامنهی این الم شنگه، دامن نزنید. طرفدار هر کدام از دو طرف که هستید به طرف مقابل، توهین نکنید. اگر در مورد هر کدام از تصاویر یا نوشتههای زیر ،حرف حسابیای دارید که از پشتوانهای منطقی و عقلی برخوردار است، با ذکر شمارهی فیلم یا تصویر، آن را بنویسید تا دیگران بخوانند و به آن فکر کنند تا اگر آنها هم جواب محترمانه و منطقیای دارند، در پاسخ به نظر شما بنویسند.
میخواهم از برآیند نظرهای شما به این نتیجه برسم که کدام یک از این فیلمها و تصاویر، اثربخش و کدام یک بیاثر یا حتی تاثیر معکوس دارند؟ کدام یک روش صحیح و محترمانهای را دنبال میکنند و کدامیک روش ناصحیح و توهینآمیز؟ و از اینها مهمتر آیا چارهای وجود دارد که دو طرف این الم شنگه (دو طرفی که زیر آسمان ایران زندگی میکنند نه دو طرفی که در خارج از ایران و از کنار گود، فریاد «لنگش کن» سر میدهند!)، به وحدت، همزبانی و همدلی بیشتری برسند یا خیر؟
این داستان: الم شنگه بین کسانی که تلاش میکنند هر جوری که میتوانند دیگران را بدحجاب یا با حجاب کنند!
فیلمها:
فیلم یکم:
فیلم دوم:
فیلم سوم:
فیلم چهارم:
فیلم پنجم:
فیلم ششم:
فیلم هفتم:
فیلم هشتم:
فیلم نهم:
فیلم دهم:
فیلم یازدهم:
فیلم دوازدهم:
فیلم سیزدهم:
فیلم چهاردهم:
فیلم پانزدهم:
فیلم شانزدهم:
فیلم هفدهم:
فیلم هجدهم:
فیلم نوزدهم:
فیلم بیستم:
فیلم بیست و یکم:
فیلم بیست و دوم:
فیلم بیست و سوم:
فیلم بیست و چهارم:
فیلم بیست و پنجم:
فیلم بیست و ششم:
فیلم بیست و هفتم:
فیلم بیست و هشتم:
فیلم بیست و نهم:
فیلم سیام:
فیلم سی و یکم:
فیلم سی و دوم:
فیلم سی و سوم:
فیلم سی و چهارم:
فیلم سی و پنجم:
عکسها:
سه مطلب مرتبط با این یادداشت که پیش از این در ویرگول نوشتهام:
مطلب قبلیم: در این مطلب، کتابی کوچک از جنس همان کوچولوهای دوست داشتی، معرفی کردم. حیفه نخونیدش!
دوستان علاقهمند به "نوشتن"، به گاهنامه شماره نوزده، سر بزنند و برای موضوعات مطرح شده در آن مطلب بنویسند و در صورت برنده شدن، کتاب جایزه بگیرند. چشم به هم بزنید خرداد هم تمام شده، پس لطفاً بجنبید!
اگر وقت داشتید به نوشتههای هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» سر بزنید و اگر خودتان حال خوبی برای تقسیم داشتید، لطفاً دست دست نکنید و آن را با این هشتگ بین دوستان خودتان تقسیم کنید. بِسمِالله.
حُسن ختام:
نام مطلب بعدیم به شرط سلامتی، حیات و دور ماندن از ممات:
یادداشتهای یواشکی و ممنوعهی یک زن خانهدارِ شاغل! (کتاب)