داخل مهمانی نشستهایم که ناگهان زیرکی بانگ برآورد: «یکی یکی به گوشی همسرتان زنگ بزنید و ببینید با چه اسمی ذخیره شدهاید!» هر کس همسرش را با نامی ذخیره کرده بود: همسر عزیزم، عزیزم، همسر گُلم، عشقم، منزل عشق، گُلم، نرگسم، قناری، سنجاب، زردآلو ... و یک نفر هم «ا» ذخیره کرده بود!
کسی که نام همسرش را "سنجاب" ذخیره کرده بود، مورد بازخواست شدید همسرش قرار گرفت، ولی پاسخ درخوری نداد. گفت چون من عاشق سنجاب هستم، سنجاب ذخیره کردم. بعدش هم تو مثل سنجاب تند و تیز هستی، مگر غیر از این است؟! مردک، بعد از مهمانی، خیلی یواشکی، در گوشم گفت (چی گفت؟!): «برای این اسمش را گذاشتم سنجاب، چون دندانهای جلوش شبیه سنجاب است. دیدهای که!»
کسانی هم که اسم همسرانشان را "قناری" و "زردآلو" گذاشته بودند، اراجیفی ردیف کردند که هیچکس باور نکرد.
آدم شاعر مسلک و صادقی که نام همسرش را "ا" ذخیره کرده بود نیز ابتدا مورد بازخواست قرار گرفت که این دیگر چه اسمی است و یا اینکه، این، اصلاً مگر اسم است؟! امّا جواب عاشقانه و بیغش او، جملات به یادماندنی و خاطرهانگیز آن مهمانی شدند. جواب او حتی موجب شد آنهایی که تحت عناوینِ همسر عزیزم، عزیزم، همسر گُلم، عشقم، گُلم و ...، در گوشی همسرشان، ذخیره شده بودند، به محبوب خوشبخت وی که با عنوان "ا"، ذخیره شده بود، غبطه بخورند و فریاد «خوشا به حالت ای "ا"!» سر بدهند!
جواب او، این بود:
"ا" ذخیره کردم به خاطر اینکه به قول حافظ «نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست، چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم.»،"ا" ذخیره کردم تا اولین اسمی باشد که به چشمم میخورد. "ا" ذخیره کردم تا بالاتر از هر اسمی باشد که در گوشی دارم. "ا" ذخیره کردم تا هر وقت دلتنگ شدم، دلتنگیام در کمترین زمان ممکن برطرف شود!
دو یادداشت پیشین:
دوستان علاقهمند به "نوشتن"! به گاهنامهی شماره بیست و دو، سر بزنید و برای موضوعات مطرح شده در آن مطلب بنویسید و در صورت برندهشدن، کتاب جایزه بگیرید.
اگر وقت دارید: به نوشتههای هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» سر بزنید و اگر خودتان حال خوبی برای تقسیم داشتید، لطفاً دست دست نکنید و آن را با این هشتگ بین دوستان خودتان تقسیم کنید. بِسمِالله.
حُسن ختام: شاید تکراری باشد ولی برای اینکه صبح اوّل هفته را با توکّل به خدا و لبخند شروع کنیم، خوب است.