گفت: به نظر خودت یه کم زیاد نمی نویسی؟
گفتم: آره! زیاد می نویسم.
گفت: برای چی این همه می نویسی؟ خسته نمی شی؟!
گفتم: خسته که نمی شم. چون آدم از انجام کاری که بهش علاقه داره هیچ وقت خسته نمی شه. ولی تو فکر می کنی من اصلاً برای چی می نویسم؟
گفت: به نظرم تو "برای بودن"می نویسی؟
گفتم: منظورت چیه؟
گفت: بی ادبانه ش یه جورایی می شه همون "برای ابراز وجود!"
گفتم: بودن یعنی برای امروز و فردا. این که خیلی هدف خُرد و زودگذریه!
گفت: یعنی تو برای بودن نمی نویسی؟
گفتم: اگه بگم اصلاً "برای بودن"نمی نویسم که دروغ گفتم، ولی مردونه من فقط "برای بودن" نمی نویسم!
گفت: پس برای چی می نویسی؟
گفتم: برای شدن!
گفت: برای چی شدن؟
گفتم: برای موندگار شدن، برای تموم نشدن، برای رشد کردن، برای کوچیک نموندن!