Dast Andaz
Dast Andaz
خواندن ۴ دقیقه·۶ سال پیش

حال خوب در یک مسیر خاطره انگیز

بیش از هزار بار از این مسیر خاطره انگیز گذر کرده ام.از هر متر آن کلّی خاطره دارم.چهار سال از این مسیر با دوست خوبم"محمد زارع"با پای پیاده به هنرستان رفتیم.چه لحظه های لذّت بخشی بود.از درس می گفتیم.از آینده.از برنامه هایی که برای زندگی داشتیم.بگذرم که آنچه می پنداشتیم نشد ولی این مسیر هنوزم برای من دوست داشتنی است و با عبور از آن دلم به هزار سو پر می کشد.شکّ ندارم بعد از مرگم هم اگر اندک فرصتی به روحم بدهند می آید در این مسیر و بر روی شاخه یکی از درختان یا در گوشه ای می نشید و به روزهای خوبی که در این مسیر گذشت می اندیشد.

و امّا دیروز(جمعه؛18خرداد97؛23 رمضان1439) از این مسیر به همراه همسر و فرزند کوچکم -حسین- به راهپیمایی روز قدس رفتیم و کلّی کیف کردیم.در زیر عکس هایی از این مسیر خاطره انگیز و عکس هایی از راهپیمایی را برای شما می آورم تا همگی مستند شوند.(جمعاً 34 عکس که بیشتر آنها را همسرم و چند تایی را هم خودم گرفتم.)

عکس هایی از راهی موسوم به"راه جنگلی"که از خیابان مصباح،ما را به خیابان دانشکده کشاورزی کرج،می رساند:

"راه جنگلی" خالی از رهگذر:

"راه جنگلی"وقتی تنها رهگذرانش نویسنده این مطلب و پسرش باشند:

ریشه درختان تنومند کنار دانشکده کشاورزی کرج که گویی به رهگذر می گویند:"هر چه ریشه دارتر باشی، استوارتری!"

و المان های زیبای نوروزی که از ابتدای سال 97 از سوی "سازمان فضای سبز شهرداری کرج"بر روی تنه این درختان طراحی شده است:

"درخت توت بخشنده"،یکی از هزاران درختی که صاعقه های بهار امسال کمرش را شکانده است:

راه را از پیاده روی زیبای کنار دانشکده کشاورزی کرج،ادامه می دهیم:

می رسیم به یک درخت انار زیبا:

و دو کاج پیر و سر به فلک کشیده که سالهاست به تماشای روزگار مردم کرج نشسته اند و تغییرات شگرف آنها در طول تاریخ را خوب به خاطر دارند:

جوی آب بزرگی که از میان دانشکده کشاورزی عبور می کند و تمام درختانی که مشاهده کردید،سرسبزی و نشاط خود را مدیون همین آب هستند:

و بساط خاطره نویسی بر روی تنه درختان که خاطر هر رهگذر طبعیت دوستی را آزده می کند.ما که هر چه تلاش کردیم از روی این یادگاری نتوانستیم متوجه شویم که بالاخره حسین در تاریخ 25 دی 96 صبحانه اش را خورده یا نخورده؟!

می رسیم به درخت پوسیده ای که ققنوس وار سعی در زنده ماندن دارد:

و تنه این درخت که به یک سطل آشغال طبیعی تبدیل شده است:

گل زیبایی که حسین پسرم دارد به پروانه های سفید کوچک روی آن می نگرد:

می رسیم به باشگاه تختی که بسیاری از کشتی گیران مطرح کرج ،روزگاری در آن تمرین می کردند و به شهرت جهانی می رسیدند:

و کتابخانه عمومی کرج که ایّامی را در آن می گذراندم.متاسفانه نمی دانم چرا همسرم فقط از تابلوی سر در آن عکس گرفته است:

تیر برق چوبی پیری که کلّی بار مسئولیت بر دوشش گذاشته اند.(چه بسا تیر برقهای سیمانی جوانی که هرگز زیر بار مسئولیت های اینچنینی نمی روند!):

می رسیم به کاروانسرای شاه عباسی که ریشه در دوران صفوی دارد:

حسین پسرم خیلی علاقه دارد که پلیس شود ولی وقتی از یکی از نیروهای یگان ویژه خواهش کردم با او عکس بگیرد،کمی قالب تهی کرد.ترس را می توانید در چشمانش ببینید.البته همان موقع وقتی از او پرسیدم که:"حسین ترسیدی؟"با صدایی لرزان جواب داد:"ترس داره مگه؟!"

و در ادامه می رسیم به امامزاده حسن علیه السلام که کرجی های اهل دل به آن خیلی ارادت دارند:

برای اینکه یک راهپیمایی برگزار شود،آدمهای زیادی زحمت می کشند.نیروهای پلیس،آتش نشان ها، خبرنگاران و کسانی که برای خنک شدن مردم بر روی آنها آب می پاشیدند:

و کسانی که نمایش های خیابانی جالب برای مردم اجرا می کردند:

و در پایان مسیر رسیدیم به مقصد یا همان مصلّای کرج:

سه نکته:

  • علی رغم اینکه تعداد و حجم عکس ها را کاهش دادم ولی برای بارگذاری عکس های این مطلب،پدر عزیزم به معنای واقعی کلمه درآمد.تا نیمه شب دیشب تلاش کردم ولی نشد که نشد ولی امشب بالاخره پس از چند ساعت ،موفق شدم.
  • چنانچه با خواندن این مطلب حال شما خوب شد.خواهش می کنم شما هم اگر از کوچه پس کوچه های اطراف خودتان خاطره های خوبی دارید.این کوچه پس کوچه های خاطره انگیز را بدون هیچ رو دربایستی مستند کنید.
  • هر چند تلخ است ولی تصور کنید شاید روزی بیاید که دیگر از هیچ کدام از این کوچه پس کوچه ها و یا حال و هوای خاطره انگیزشان،خبری نباشد.




تمام مطالبی که در هفته گذشته منتشر کردم(به ترتیب استقبال):

«خلّاق ها می توانند تنبل نباشند ولی تنبل ها،نمی توانند خلّاق نباشند!»

«از این همه مرگ بر اسرائیل گفتن چه گیرتان آمده؟!»

«هیچ کامنتی رو تا حالا بی جواب نگذاشتم!»

«علی علیه السلام را فقط ضربه شمشیر نکُشت!»

«تضارب آرا...!»

«در وادی تخیّلات!(قسمت سوّم:ابرها را سوراخ نکنیم!)»

«معرفی یک کتاب برای اُنس بیشتر با قرآن و ادبیات و...»

اگر خواستید به نوشته هایی هم که با تگ#حال خوبتو با من تقسیم کن#مشخص شده اند،سری بزنید.

حال خوبتو با من تقسیم کنخاطرهراهپیماییعکاسیراه جنگلی
«دنباله‌‎روِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید