Dast Andaz
Dast Andaz
خواندن ۴ دقیقه·۶ سال پیش

خوشمزگی های بی مزه!

بارها شده است که در جلسه ای بسیار جدّی حضور داشتم که به علّت تنها سرفه ناخودآگاه یکی از حاضرین و یا به کاربردن یک کلمه(که اصلاً مشکلی نداشته ولی با شیطنت می توان آن کلمه را به جایی دیگر و مکانی دیگر و کاری دیگر ربط داد)از سوی سخنران،به هم ریخته است.چرا؟چون همیشه هستند کسانی که خیلی خود را اهل شوخ طبعی می دانند ولی حقیقت این است که آنها خوشمزگی و لودگی را با شوخی اشتباه گرفته اند. آدم شوخ طبع می داند که در کدام مجلس و با کدام سوژه شوخی کند و چگونه با ظرافتی که هیچ کس ناراحت نشود و به کسی توهین نشود،باعث انبساط خاطر بقیه گردد.

ظاهر،لهجه،قومیت و نام هیچ کس را نمی توان و نباید اسباب شوخ طبعی قرار داد.شایسته نیست هر حرف، حرکت و تیک ناخوآگاهی را اسباب خنده دیگران کنیم.بیایید هر کسی که قصد داشت با این چیزها باب شوخی (بخوانید مسخره کردن دیگران)را باز کند،با او همراه نشویم.چرا که همراهی با او،همان تایید و تشویق بیشتر او به این کار است.

سکانسی از یک فیلم را برای شما شرح می دهم:

«مردی که مانند سایر حضار در سالن همایش موزه نشسته،هر بار کف دو دستش را محکم به هم می کوبد و این عبارات ناجور را به زبان می آورد:«لعنت بهت...عوضی!...آشغال!...،تو نشون بده!...»

خانم مجری در حال مصاحبه با هنرمندی است که آثارش را می خواهند در موزه به نمایش بگذارند.او هر بار با شنیدن این صداها مکث می کند و دوباره به کارش ادامه می دهد.

زنی که به ظاهر همسر مرد است،خطاب به جمع می گوید:«ببخشید،شوهر من سندروم تورِت دارد.»

مرد به حرفهای ناجورش ادامه می دهد:«هرزه!...گمشو! ...آشغال!...!...هرزه!...خفه شو!...برو خونه!... گمشو!...»

همایش تحت تاثیر حرفهای این مرد کم کم به هم می ریزد.پچ پچ ها و نیشخندهای برخی از حاضرین آغاز می شود.خانم مجری بینوا از حضار درخواست می کند که چون همین یک موقعیت برای مصاحبه با آقای هنرمند وجود دارد،اجازه بدهند که صحبت ادامه پیدا کند،ولی این درخواست موثر نمی افتد.

مرد تحت تاثیر همهمه به وجود آمده در سالن همایش،مضطرب شده و اوضاعش بدتر می شود.این بار حرفهایش را ناجورتر و با وقفه کمتری می زند.

یک نفر از بین حضار در جلسه که گویا از بقیه عاقل تر است،خطاب به جماعت حاضر اینچنین می گوید:«سعی کنید یه کم مدارا کنید.اون(مرد) از یه اختلال عصبی رنج می بره.این چیزِ انتخابی ای نیست.یه کم صبر نشون بدید.»

پس از مشاهده این سکانس دو دقیقه ای با خودم گفتم:

اگر همه حاضرین در همایش به اندازه آن مردی که جملات آخر را گفت شعور داشتند،جلسه به هم نمی ریخت و مصاحبه به راحتی ادامه پیدا می کرد و به این فکر فرو رفتم که چرا زنی باید شوهرش را که دارای چنین مشکلی است به همراه خود به همایش بیاورد؟چرا از ترس آبروریزی او را مخفی نکرده؟به خودم جواب دادم شاید او مصداق کسانی است که یاد گرفته اند که به جای کنار گذاشتن واقعیت های زندگی،باید با آنها کنار بیایند.و درود به صبوری مجری و آن هنرمند و برگزار کنندگان همایش که هیچ درخواستی مبنی بر بیرون انداختن آن مرد ندادند.

شاید ماجرای زیر هم بی ارتباط با این سکانس نباشد:

دوستی دارم که از علاقمندان سخنور و خطیب مشهوری است.هر جا سخنرانی او بود،حاضر می شد تا اینکه متوجه شدم دیگر علاقه ای به آن سخنران نشان نمی دهد که هیچ،یک جورهایی با او چپ هم افتاده و دیگر مثل سابق قبولش ندارد.علت را پرسیدم.گفت یکبار به همراه فرزند پنجساله اش به مجلس سخنرانی او رفته است. فرزندش کمی ورجه وورجه کرده و گاهی هم کلمات کودکانه بر زبان رانده.سخنران محبوب صبوری را از کف داده و پشت میکروفن دوست بنده را مورد سرزنش قرار می دهد که چرا به همراه فرزندت به جلسه آمده ای؟!و او می گفت اصلاً انتظار این برخورد را از آن شخص نداشتم.شخص شخیصی که بارها سخنانش درباره «صبوری و خوش رفتاری» را به صورت مستقیم و یا از تلویزیون شنیده بودم!

شاید او مصداق کسانی است که یاد گرفته اند که به جای کنار گذاشتن واقعیت های زندگی،باید با آنها کنار بیایند.

تا پیش از این،در مورد سندروم تورت چیزی نمی دانستم.تا اینکه رفتم در مورد آن مطالعه کردم و فهمیدم که سندروم یا اختلال تورت یا توره،tourettes syndrom، معمولا در حدود هفت سالگی آغاز می‌شود و علت آن عدم توازن در مغز است.مغز آنطوری که باید کار نمی‌کند.در این صورت نشانه‌هایی به شکل تیک های حرکتی و صوتی پدید می آید.تیک عبارت از حرکت هایی غیر ارادی مانند پلک زدن،بالا انداختن شانه ها،لمس کردن اشیاء،صدا درآوردن،سرفه،صاف کردن گلو،خرخر کردن،کلمات را بلند گفتن  و یا سوت زدن است.

تازه فهمیدم مادر بزرگ خدابیامرزم که شانه هایش را هر چند دقیقه یکبار بالا می انداخت و موجبات خنده ناپسند و کودکانه ما را فراهم می کرد،به این سندروم دچار بوده است!

خواجه عبد الله انصارى::«الهى آن که را عقل دادى پس چه ندادى؟ و آن که را عقل ندادى پس چه دادى؟»

مطلب قبلیم:

https://virgool.io/@Jalal-Mohseni-Sh/%D9%82%D9%88%DB%8C-%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%BE%D9%86%D8%AC-%D9%82%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%88-%D9%82%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86-%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%B1%D9%86-j36or4s8pknz

پست های جدید منتشر شده با هشتگ«حال خوبتو با من تقسیم کن»را نیز بخوانید:

https://virgool.io/@yassepid/%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%AC-%D8%B7%D9%84%D8%A8%D9%87-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%B7%D9%84%D8%A8%DA%AF%DB%8C-un2f4dul5jgu

مانند فصل بهار و تابستان،به برترین های فصل پاییز نیز جوایز ناقابل،اهداء خواهد شد.فقط بیست روز تا انتخاب برترین های دور سوم(فصل پاییز97)مانده است.ضمن تشکر از عزیزانی که تاکنون در این چالش شرکت کرده اند به سایر دوستانیکه حال خوبی را تجربه کرده اند پیشنهاد می کنم در صورت تمایل با نوشتن در مورد آن حال خوب،به این چالش بپیوندند و حال خوب خود را بین سایر دوستان تقسیم کنند.

خوشمزگیشوخ طبعیرفتارشناسیلودگیخودشناسی
«دنباله‌‎روِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید