من كسی نيستم. تو كيستی؟ اگر تو همانند من، كسی نيستی.پس با هم دو كَسيم.مبادا به كسی بگويی.و چرا كه آنان كسی هستند،ما را تاب نمی آورند.چه ملالت بار است كسی بودن.اگر كسی نباشی.همه كس هستی.(اميلی ديکنسون)
خیالِ راحتِ راحتِ راحت!
روی دوچرخه نشستهام و آرام آرام رکاب میزنم، اینقدری که دوچرخهام بدون اینکه بایستد، تعادلش را حفظ کند. اینقدری که سوز سرما صورتم را نیازارد. اینقدری که شب بدن درد نگیرم. رکابزنان به رانندههای مانده در ترافیک، به مرد معتاد خمیدهای که برای دفع چشمزخم از مردم اسفند دود میکند، به جوان لاغری که با دستمالش شیشهی تمیز ماشینهای مدل بالا را کثیف میکند، به دستفروشهای چشم به راه مشتری داخل پیادهرو، به مغازهدارهای منتظر، به عابرین سرگردان، به دو دختر خندانی که چند تا از ماشینهای رها شده از بند چراغ قرمز حریصانه جلوشان ترمز میزنند، به زنی که دست فرزندش را محکم گرفته، به زن تکیدهی سبزه و بدون ماسکی که فرزند شیرخوارهاش را سر دست گرفته و از رانندهها درخواست پول میکند، به پیرمردی که دو ماسک به صورتش زده، به سه پسر جوان بدون ماسکی که با ولع خاصی سیگار میکشند، به مرد روی ویلچری که چرخ ویلچرش روی پُل آهنی گیر کرده و به دو مرد دیگری که دارند کمکش میکنند، نگاهی میاندازم و کمکم میرسم به پژمان که با لبی خندان و خیالی راحتِ راحتِ راحت، دستانش را زیر سرش گذاشته و روی فرش به ظاهر گرم و نرمی دراز کشیده است!

مطلب قبلیم:
شما امتحانش کردید؟!
اگر وقت داشتید به نوشتههای هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» سر بزنید و اگر خودتان حال خوبی برای تقسیم داشتید، لطفاً دست دست نکنید و آن را با این هشتگ بین دوستان خودتان تقسیم کنید. بِسمِالله.

دوستان علاقهمند به "نوشتن"، به ماهنامه شماره هجده، سر بزنند و برای موضوعات مطرح شده در آن مطلب بنویسند و در صورت برنده شدن، کتاب جایزه بگیرند.
حُسن ختام:
- نام مطلب بعدی(باذناللّه): «چگونه یک شمشیر تیز صد درصد سامورایی بسازیم؟!» (در این مطلب از دو کتاب هم نام خواهم برد.)
- نام آهنگ ابتدای متن، «خیالِ راحت» و خوانندهی آن آقای «امیر شمسی» است.
دکتر مصطفی چمران یک خاطره ای داره توی کتاب خدا ودیگر هیچ.... که خیلی زیبا هست... ( من با برداشت خودم می نویسم . متن حفظ امانت نشده : )
وقتی در لبنان از کنار زنی رد می شدم که فرزند کوچکش را از میانه جنگ نجات داده بودم و او با شوق تمام از من تشکر می کرد و هی به پایم می افتاد یاد اتفاقی در تگزاس امریکا میوفتم...تبلیغ کننده ای که با شوق تمام راحتی و ازادی و رفاه امریکا را جلوی چشمان من می اورد و هی با شوق از من میخواست که بمانم و منی نماندم خودم را در وسط تیر و تفنگ و هزار درد و بلای دیگر انداختم ...خدارا صد بار شکر میکنم که ان رفاه را به این لذت فروختم
متنتون بسیار خوب بود
امیدوارم این کامنت کمی نامربوط من به ارزشش اضافه کنه
لذتی تجربه می کنه که هزار مرفهِ راحتِ
راحت طلب
عمرا تجربه اش کنند .
کامنت مربوط و زیبایی بود مرسییی
رجوع به «خوب کیک بخورند !» (Qu'ils mangent de la brioche)
ممنون از حمایت شما
...خدارا صد بار شکر میکنم که آن رفاه را به این لذت فروختم...
روز مره ها ...
زندگی همینه ..
زندگی همینه ؟
آرام تعادل سوز سرما ترافیک دستفروش
زن
شیرخواره معتاد سیگار دختر خندان ویلچر
پژمان تبلیغات به ظاهر گرم ونرم
راحت ِراحتِ راحت....
آره زندگی همینه ،
همین هاست.
خیلی حرف توش بود آقای محسنی
خیلی کوتاه اما طولانی مثه زندگی برا
بعضی ها و برا بعضیها .
نه
نه
خیال راحت نمیخوام وقتی انسان هزار پاره شده
وقتی زندگی براما نیست و ما برا زندگی میدویم
ممنونم از دعوت شما به تفکر..
چه قدر این جمله طولانی بود و...!!
حال و احوال؟خوبین؟
آقا خیال راحت سیخی چند؟ کو خیال راحت.
والا دیگه اینقدر حرص خوردیم و عصبی شدیم و اعصابمون خورد شده دیگه لمسِ لمس شدیم. توی نمایشنامه شهرقصه یه قسمت داره که از گرونی حرف میزنن و قیمت اجناس رو با شعر می خونن و میرقصن، نون چاركی سه عباسی پنیر سیری دو عباسی، آدم مفلس را چو من وامیداره به رقاصی،شیر چاركی چار عباسی شكر سیری سه عباسی
بچه رو توی گهواره وامیداره به رقاصی،كبریت یكی یك عباسی جارو یكی دو عباسی، قند سیری سه عباسی روغن سیری چار عباسی، هیزم منی پنج عباسی كالك منی شش عباسی....(اینارو حفظ نبودما، کپی کردم- کلا این شهرقصه رو از بچگی حفظ بودم و هنوزم کموبیش هستم، اما این تیکه اش خیلی قروقاطیه). دقیقا به همیچین نقطه ای رسیدیم و ردش کردیم. فقط به مشکلاتمون می خندیم
آقا نمی دونم گذرتون به فرش فروشی تازگیا افتاده یا نه، نگم براتون.... خداییش آدمو وا میداره به رقاصی
دم شما گرم. شاد و سلامت باشید و خیالتون راحتِ راحتِ راحت
آقا چن روز پیش یکی از آشناها صحبت خرید فرش سیصد میلیونی میکرد!
این رقم به نظر من برا فرش زیاده.
به نظر تون
رقص نداره ؟🤔🤔
من که فکر میکنم
همه باید بزنن و برقصن 😅😅
ما که از دم در اینجور مغازه ها هم رد نمیشیم.
این که عرض کردم فرش ماشینی معمولی 700 شانه بود. تقریبا کل حقوق یه ماه
چند روز پیش خانومم صحبت از پارچه های متری 500-400 هزار تومنی می کرد. گفتم چند سال پیش، آپارتمان متری این قیمت بود، الان باید باهاش پارچه خرید. گفت تازه از این قیمت شروع میشه
کلا قیمت ها دیگه توی باورمون نمی گنجه. مثلا چند وقت پیش موقع خرید فکر می کردم بیسکوئیت نهایت 500 تومن باشه، بعد دیدم که بله، توی تصوراتم یه صفر کم گذاشتم
یه بارم موقع حساب کردن، دو تا بچه هفت هشت ساله جلوی ما بودن، دو تا نوشابه و چیپس و از این چیزا داشتن، خانومه گفت 21 هزار تومن...بعدش رفتم توی فکر. با خودم فکر کردم وقتی همین سنی بودم، توی مدرسه چیپس می خریدم 5 زار(ریال) و نوشابه هم 5 زار. جمعا 1 تومن. یعنی با این 21 هزار تومن میشد واسه 21 هزار بچه نوشابه و چیپس مجانی خرید.
هی روزگار. عباس آقا قادری بی زحمت پارسال بهارو پلی کن
ولی ماهم نسل عجیبی شدیم دیگه شکلات دونه ای پنج قرون هم خوردم
پانصد تومن هم .فک کنم پنج هزار هم خواهم خورد
دیگه نیازی هم به رفتن تو غار و خواب سیصد ساله نیس😁
بله دیگه خیالمون کاملا راحته که نمیتونیم بخریم و الکی خودمون رو درگیرش نمیکنیم
حسن ختام رو که دیدم فکر کردم اهنگ مینا بنوش از مسعود بختیاریه ولی بعد دیدم یه آهنگ دیگه س
واقعاا اون اهنگ خییلی قشنگه...البته یه مقدار لری غلیظه اما کلا اهنگ قشنگیه گوشش بدین
https://musictarin.com/download-single-track/16305.php
راستش وقتی که موزیکی که قرار دادید رو گوش میدم، با اینکه تمرکزم بالاست، باعث میشه که نتونم چهارچشمی روی متن دقت کنم.(توی موزیک بی کلام اینطور نبود)
حالا شما که صاحب و نویسنده ی این متن هستید بفرمایید که بهتره همچنان هنگام خوندن ،گوش بدیم یا بعد از اتمام متن گوش بدیم یا اصلا گوش ندیم:) شوخی بود
موفق و غرق در آسایش باشید.
راستی پیشاپیش روزتون هم مبارک .( البته حدس می زنم پدر باشید)
بیزحمت سری به این نوشتهام بزنید:
https://vrgl.ir/mD27o
ممنون.
نمیدونم این جملهتون عینی بود یا کنایی،
ولی از اونجایی که "هرکسی از ظن خود"ش میشه یار تو، منم برداشتهای خودم رو از متنات کردم و واقعن قلمت لذتبخشه برام. قلمت مستدام ✌️
راستی، کامنتها رو هم خوندم و از اونها هم بهره بردم. 👌