ویرگول
ورودثبت نام
Dast Andaz
Dast Andaz
خواندن ۳ دقیقه·۲ ماه پیش

دولدور دولدور دولدور دولدور دولدوووور میهانچی!

عهدی که سقوط بالگرد رئیس‌جمهور، شهادت اسماعیل هنیه و به‌هم ریختگی اوضاع اقتصادی مملکت و رکود مطلق بازار نگذاشت به آن وفا کنم، حالم را بدجور خراب کرده است. من کجا و این حجم بدقولی و بدعهدی کجا؟ این‌تنها یکی از دلایل خرابی حال این روزهایم است وگرنه همچنان آنچه دارد در شهر غزه اتفاق می‌افتد، و چیزهایی مانند ولنگاری عجیب این روزهای برخی از زن‌ها و دخترهای هموطنم، تماشای رئیس‌جمهور پزشک جراح قلبی که هنوز حتی تعریف صحیح جراحی را نمی‌داند و چند جمله حرف نمی‌تواند بزند، رای اعتماد گرفتن برخی از وزرای قبلاً آزموده شده که آزمودن مجددشان خطا خواهد بود و مشاهده‌ی بطری ویسکی جلوی مسجد محله‌ی بورالسویه‌ی تفت و آن زن محجبه‌ای که فرزند خردسالش را بغل کرده و در گرمای ظهر در نزدیکی میدان امیرکبیر تهران، ملتمسانه شیشه‌ی خودروها را تمیز می‌کند تا روزی‌اش را به دست بیاورد و یک عالم چیزهای ریز و درشت دیگر حالم را خراب می‌کنند. ای کاش این روزها را نمی‌دیدم و یا کنار آمدن با آن‌ها را آموخته بودم.

شاید اگر الان اهل مشروبات الکلی بودم خودم را تا جایی که می‌شد، مست می‌کردم. شاید اگر اهل مصرف مواد مخدر بودم، خودم را تا جایی که کشش داشتم، نشئه می‌کردم. شاید اگر سیگاری بودم، آن‌قدر که ریه‌ام اجازه می‌داد، سیگار می‌کشیدم. عارف و زاهد هم نیستم که به روش عارفانه و زاهدانه از معرکه‌ها و یا مهلکه‌های زندگی‌ام عبور کنم. حکیم هم نیستم که بتوانم از حکمت اتفاقات سر در بیاورم. به خودکشی هم هیچ اعتقادی ندارم و عوارض بدخیم و مزمن آن بر روی اطرافیان فردی که این دسته‌گل را به آب داده است را دیده‌ام و هنوز هم دارم می‌بینم. پس فقط می‌توانم در این هوای داغ تابستانی، پشت سر هم چای داغ بخورم و سعی کنم کمی از دردهایم را به همراه عرق شرمی که از سر و کولم می‌ریزم، خارج کنم. "عدنان سنسز" خواننده‌ی ترکیه‌ای یک ترانه‌ی غمگین دارد که در آن به مشروب پناه می‌برد تا بلکه بدین‌وسیله رنج‌هایش را تسکین دهد. روشی که به اندازه‌ی یک ارزن قبول ندارم و معتقدم اوضاع را فقط و فقط خرابتر می‌کند.

https://www.aparat.com/v/m78m086

حالا فرض می‌کنم به طریقی از آدم‌هایی که این روزها نیش و کنایه‌‌های زبانی و نگاهی‌شان تمام جسم و روحم را گزیده است، عبور کرده‌ام و کنار آقای صالح علاء عزیز نشسته‌ام و او که شاهد گرفتگی‌ام است، با آن صدای خاص و لحن مهربانانه‌اش به من می‌گوید:
سینه‌ام دکان عطاری است، دردت چیست؟ شمبلیله، رازیانه، شاهی و گیشنیز، اهل آویشن، نبیذ سرخ شورانگیز، سینه‌ام دکان عطاری است، دردت چیست؟

و من جواب می‌دهم:

سینه‌ات دکان عطاری که هیچ، اگر یک بیمارستان هزار تختخوابی دارای هزار پزشک حاذق و پرستار دلسوز و مجهز به ده‌ها اتاق عمل، آی‌سی‌یو، سی‌سی‌یو و داروخانه هم که باشد به دردم نمی‌خورد که نمی‌خورد.

و او در حالی‌که چشم‌هایش خیس می‌شود، ادامه می‌دهد:

حقیقتش من به رسم انسانیت تعارفی زدم، وگرنه سینه‌‌ام مدت‌هاست که دکان عطاری ورشکسته‌ای بیش نیست. حتی یک مثقال اسطخودوس آرامبخش هم در آن پیدا نمی‌شود. و بعد می‌گوید مرحوم احمدرضا احمدی جان می‌گفت: یه دفعه قرار بذاریم، بشینیم آه بکشیم! حالا که من و تو، بی‌قرار سر این قرار رسیده‌ایم بیا با هم آه بکشیم.

و دوتایی آن‌قدر آه می‌کشیم که آه‌دانمان پاره می‌شود.

اثر سزار بالداچینی هنرمند سرشناس و شست‌دوست فرانسوی!
اثر سزار بالداچینی هنرمند سرشناس و شست‌دوست فرانسوی!
پ.ن:

عنوان یادداشت از ترانه "دولدور" یا "پُر کن" عدنان سنسز گرفته شده است. ترجمه

یادداشت پیشین:

شیطان‌زدگی: شاید دیگر اصلاً آدم نباشند! 🔞

حُسن ختام:
https://www.aparat.com/v/l810d28

اللهمّ أحْسِنْ عَاقِبَتَنَا فِي الأُمُورِ كُلِّهَا، وَأجِرْنَا مِنْ خِزْيِ الدُّنْيَا وَعَذَابِ الآخِرَةِ 🤲

دلنوشتهخودشناسیایرانشعرزندگی
«دنباله‌‎روِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید