گفت:کم پیدایی؟درویش شدی؟
گفتم:از کجا به این نتیجه رسیدی؟
گفت:خیلی وقته توی جمع نمی بینمت.اینم وضع سر و ریشت!
گفتم:علّت کم پیدا بودنم توی همین حرف خودت پیدا بود!
گفت:مگه چی گفتم؟
گفتم:آدم حسابی!شش ماهه من رو ندیدی.حالام که دیدی به جای اینکه حالم رو بپرسی،گیر دادی به سر رو ریشم.فهمیدی برای چی تو جمع ظاهر نمی شم؟!
گفت:منظوری نداشتم.
گفتم:همه مون همینیم.حرفمون رو می زنیم.بعدش می گیم منظوری نداشتم.
گفت:توی بچه محلّه ها تو از همه کمتر تغییر کردی!
گفتم:از چه لحاظ؟
گفت:ما همه مون یا کچل شدیم یا بیشتر موهامون سفید شده!
گفتم:تو همه تغییرا رو توی همین مو می بینی؟!تعداد موهام و رنگشون می تونن نشون بدن توی این مدّتی که همدیگه رو ندیدیم،چه بلاهایی سرم اومده؟!می تونن خم شدن کمرم زیر بار مشکلات زندگی رو نشون بدن؟!می تونن...؟!
گفت:بالاخره رنگ رخساره خبر می دهد از سرّ نهان!
گفتم:خیلی از جمله ها فقط توی شعر که هستن،قشنگن ولی همین که پاشون به عالم واقعیت باز می شه،دو زارم نمی ارزن!
گفت:چرا؟
گفتم:اگر رنگ رخساره از اسرار نهان خبر می داد،این همه لوازم پزشکی مثل سی تی اسکن،ام آری آی، سونوگرافی،آندوسکوپی و ... رو هیچ وقت نمی ساختند!
گفت:بی خیال،بیا بریم خونه؟
گفتم:ممنون.نمی تونم بیام.
گفت:ناز نکن دیگه!چه کار واجبی داری که نمی تونی بیای خونه رفیقت یه چای بخوری؟
گفتم:دو جا نوبت دکتر دارم،حتماً باید برم!
مطلب قبلیم:ملّت همین که می بینن کنارش نوشته"خواندن شش دقیقه"کُرک و پرشون می ریزه.اصلاً باز نمی کنن ببینن توش چیه!
چند بار تا حالا به خودم گفتم:«مطلب طولانی به درد اینجا نمی خوره.کسی حال و حوصله خوندنش رو نداره!» ،ولی خودم زیر بار نمی ره!
دو مطلب قبل تر:
تازه های چالش حال خوبتو با من تقسیم کن را هم بخوانید.
هیچ نبشته نیست که به یکبار خواندن نیرزد.ابوالفضل بیهقی