تصور کنید دکارت را در خواب می بینید که پشت یک میز نشسته و دارد در مورد بودن یا نبودن افراد نظر می دهد.افراد یکی یکی از خودشان می گویند و منتظر می نشینند تا دکارت اظهار نظر کند که هستند یا نیستند:
دکارت:حجم انبوه کسانی که سرشون کلاه رفته نشون می ده که شما هستی،خوبشم هستی!
کلاهبردار:می دونستم که هستم!
دکارت:نرخ بیکاری و ورشکستگی تولیدکننده های داخلی،نشون می ده که شمام هستی،بد جورم هستی!
قاچاقچی:معلومه که هستم!
پست های اینستاگرامتون،ادا و اطواراتون و تعداد فالووراتون نشون می ده که شمام هستی،چه جورشم هستی!
سلبریتی:مرسی که هستم!
کی جرات می کنه بگه شما نیستی؟!شمام هستی!
زورگو:پس چی که هستم!
دکارت:حسابهای بانکی و برجهای بالای شهر و سفرهای خارجه تون نشون می ده که هستید!
سرمایه دار:بایدم باشم!
دکارت:بدهکاری ها و قرض و قوله هایی که بالا آوردی و از شکم گرسنه زن و بچه ت،نشون می ده که هستی ولی هستِ نیستی،هست رو به نیستی!
فقیر:ببخشید جناب می شه یه جور حرف بزنید منم بفهمم چی می گید!
دکارت:قربونت برم بی خیال شو،یه فکری واسه گرفتاریهای خودت بکن!
و...بالاخره نوبت شما می رسد و شما می گویید:من متفکرم،من فکر می کنم!
دکارت:شما فقط فکر می کنی هستی!
شما:مگه خود شما نبودید که می گفتید؟«من فکر میکنم،پس من هستم»
دکارت:من یه چیزی گفتم،شما چرا باید باور کنی این حرفی که من زدم همیشه و همه جا به درد می خوره؟مگه خودت چشم نداری؟مگه نمی بینی کسی که یک عمر به تحقیق و تفکر گذرونده به نون شبش محتاجه(؟)برای کسی که یک عمر تحقیق و تفکر کرده،با یک ربع سکّه،بزرگداشت(=بخوانید کوچکداشت!)می گیرن(؟!)ولی برای اونایی که هیچ دسته گلی به سر انسان و انسانیت نزدن میلیاردی خرج می کنن،جلوشون دولّا و راست می شن و ازشون امضای یادگاری می گیرن؟!
اینجا در حالیکه خیس عرق شدید و نفس نفس می زنید از خواب می پرید و تصمیم می گیرید که دیگر هرگز وقت شریفتان را برای فکر کردن هدر ندهید!
مطلب قبلیم:
چنانچه تمایل داشتید:پستی که همین امروز با هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن»منتشر شده رو بخونید:
حُسن ختام:
این جمله «دکارت» خیلی معروف است: «من فکر میکنم پس من هستم» این شک دکارت است. اول در همه چیز شک کرد، بعد گفت، اما در این که من دارم شک میکنم، نمیتوانم شک کنم، پس من هستم که شک میکنم،پس من هستم. بعد روی این جملهاش معروف شد که «من فکر میکنم، پس من هستم»، و بر اساس این جمله، همه مکتبش را اثبات کرد. حرف دوم، حرف «ژید» است:«من احساس میکنم،پس من هستم».حرف سوم،حرف «آلبر کامو»است:«من عصیان میکنیم،پس من هستم»و این درستتر است.این سه ملاک«هست» بودن،هر سه درست است؛او که فکر میکند،پس هست که فکر میکند؛آنکسی که احساس میکند،پس هست که احساس میکند؛و کسی که میشورد و عصیان میکند،پس هست که عصیان میکند،اما سه تا «بودن»وجود دارد،و عالیترین هستنی که خاص انسان میباشد،«من عصیان میکنم پس من هستم»است.آدم تا وقتی که در بهشت بود و عصیان نکرده بود،آدم نبود،فرشته بود...