Dast Andaz
Dast Andaz
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

ضد گلوله (۱)

ضد گلوله ای برای دفع گلوله هایی که در قالب کلمات به امید، ادب، فرهنگ، روان و ... ما می خورند!

سه نکته:

  • این مطالب، حاوی اِن قُلت های دست انداز بر روی برخی از پُست های منتشر شده از سوی بعضی از دوستان محترم و عزیزم، در ویرگول است. البته شاید آنها مرا دوست خود نپندارند. باکی نیست. همین قدر بدانند که بنده، خود را دوست آنها می دانم.«دوست می گوید گفتم،دشمن می گوید می خواستم بگویم! »
  • قضاوت در مورد درست یا غلط بودن مضمون ضد گلوله ها را به نویسندگان مطالبی که در اینجا از آنها نام می برم و شما عزیزان می سپارم. شاید قضاوت شما به نظر بنده، نزدیک، یا فرسخ ها از آن دور باشد. قول می دهم برای همه ی آنها گوش شنوا داشته باشم.
  • قرار نیست اینجا مراسم پنبه زنی برگزار کنم و پنبه ی کسی را بزنم: بعید نیست به دلیل خطای دید یا توهم توطئه(!)، دست انداز در تشخیص گلوله ها اشتباه کرده باشد و دسته گلی خوشبو را گلوله پنداشته باشد. بنابراین شما می توانید نگاهِ بنده را تصحیح کرده و یا از توهم، خارجم کنید.
نام گلوله ی اول: ۲۵ تا از چندش آورترین و عجیب ترین غذاهای جهان که شاید روزی امتحان کنید!
نام شلیک کننده: Jooje_tighi

دوستی که به تازگی در پروفایلش نوشته:« پشتم پر از تيغ است شوخی نكن با من! تيز و خطرناك است در حمله‏ ی دشمن! اما نترس از من چون مهربان هستم! يك كم بيا نزديك همسايه تان هستم! البته لازم نیست نازم کنی حتما! چون میشوی زخمی با تیغ های من!!! »

بنابراین:

  • نباید با او شوخی کنم.
  • خوشبختانه دوستش هستم.
  • نمی ترسم چون گفته: مهربان است.
  • قرار نیست نازش کنم، فقط می خواهم: کمی نقدش کنم.

جوجه تیغی عزیز! قربان آن تیغ های گوگولی مگولی ات بروم من. جوانمرد! چگونه می توان با انتشار نام و تصویر ۲۵ غذای حال به هم زن، حال ملّت را خوب کرد؟! نگو خودت از این غذاها خوردی و لذّت بردی و حالت خوب شده است و با خودت گفتی: « بروم حال خوبم را با بقیه تقسیم کنم » که باور نمی کنم. آخر چه کسی حالش با مشاهده ی این غذاها، خاصه ... پخته ی گاو، خوب می شود؟! از همه ی این حرف ها گذشته مگر دغدغه ی چند نفر از ما، الان خوردن یا نخوردن این غذاهای لعنتی است؟!

حتما می پرسی تو که اینقدر از خواندن این نوشته ناراحت شدی چرا آن را لایک کردی؟ لایکش کردم به خاطر این که دوستت دارم. برای این که دوست دارم از این به بعد، روی مطالبی که منتشر می کنی، کمی بیشتر فکر کنی.

به من چه ربطی دارد؟

یک روز مثل امروز من که وقتی به برخی از مطالبی که آن اوایل حضورم در ویرگول منتشر کردم، نگاه می کنم و شرمگین می شوم، خدای نخواسته، شرمگین خواهی شد.

حقیقت:

« همان قدر که با مطلب اندر مزایا و مکافات همدلی! حالم خوب شد، با خواندن این مطلب حالم گرفته شد. »

دوستان منتظر ضد گلوله های بعدی باشید. این چند وقت گلوله زیاد شلیک شده است. آن هم چه گلوله هایی! شاید این گلوله ای که امروز از آن یاد کردم، مهربانترین و کم خطرترینِ آنها باشد.

مطلب قبلیم:

اینا رو بخون(۴)

مطلب بعدی ( به شرط حیات و دور ماندن از ممات ):

در مورد کتابی که یکی از دوستان ویرگولی عزیزم منتشر کرده و یک نسخه از آن را به عنوان هدیه، برایم فرستاده است. مطلب طولانی است ولی از شما می خواهم که خواندن آن را از دست ندهید.

حُسن ختام:
خدایا خودت کمک کن، بتوانم با رصد این ستاره ها راهم را پیدا کنم!
خدایا خودت کمک کن، بتوانم با رصد این ستاره ها راهم را پیدا کنم!








ضد گلولهکلمهویرگولنویسندگینویسنده
«دنباله‌‎روِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید