در صف نانوایی ایستاده ام.مردی می پرسد:«نفر آخر شما هستید؟»
جواب می دهم:«بله نفر آخر من هستم!»و بعد به این فکر می روم که:«همیشه اول ها مهم نیستند،گاهی آخرها مهم می شوند.مثل آخرین سامورایی،آخرین شوالیه ها،آخرین شاهد،آخرین بازماندگان،آخرین پادشاه ،آخرین سپاه،آخرین میمزی،آخرین...امّا چرا از میان این همه آخرِ مهم،من باید آخرین نفرِ صفِ نانوایی باشم؟راستی چرا کسی فیلمی به نام آخرین نفر صف نانوایی نمی سازد؟شاید آخرین نفر صف نانوایی اهمیتی ندارد!شاید هم دارد و کسی متوجه این اهمیت نشده است!...!»
توی این فکر و خیالات هستم که همان مرد قصد می کند مدّتی صف نان را بپیچاند و به کارهای دیگرش برسد،برای همین به من می گوید:«جای من پشت شماست!»و می رود.و این بار به این فکر فرو می روم که:«جای من کجاست؟!»
مطلب قبلیم:
فهرست نوشته هایی که در چند روز گذشته خوندم و به نظرم حیفه که کم خونده بشن(بدون ترتیب!):
معلم هایی که تاکنون ندیده ایم!
کتابی هم ردیف کوکایین (خطر اعتیاد )
دوستان عزیزی که جای مطلب خوبشون اینجا خالیه به خوبی خودشون ببخشن.
حُسن ختام: