گفتم:آقای راننده!خسته نباشی،می شه لطف کنی یه ذرّه مطمئن تر رانندگی کنی؟
گفت:ممنون.قربون!می شه بگی کجای رانندگیم مطمئن نیس؟
گفتم:از موقعی که افتادیم توی جاده تا اینجا که حدود دویست کیلومتری رانندگی کردی،سه بار نزدیک بوده همه مونو به کشتن بدی!
گفت:داداش!تموم فک و فامیلای ما جدّ در جدّ راننده بیابون بودن.حالا شوما اومدی به ما رانندگی یاد بدی؟!
گفتم:جسارتاً راننده کامیون بودن یا اتوبوس؟
گفت:فرقش چیه؟!گیریم که راننده اتوبوس،مثه خودم.
گفتم:همیشه سالم سر رسیدن؟
گفت:نه!راستش دو تا شون وسط بیابون نفله شدن.
گفتم:مسافرم داشتن؟
گفت:آره!
گفتم:مسافراشون چی شدن؟
گفت:اون طفلکیام اکثراً نفله شدن!
گفتم:یادته برای چی تصادف کردن؟
گفت:یکی شون سرعتش زیاد بود،یکی شونم به گمونم حواسش به جلوش نبوده!
گفتم:پس قربونت اگه ممکنه سرعتت رو کم کن،حواستم به جلو باشه!
همان موقع از رادیوی اتوبوس این خبر پخش شد:
«سردار مهماندار،رئیس پلیس راهور تهران بزرگ در حاشیه اولین صبحگاه عمومی پلیس پایتخت گفت: سرعت غیر مجاز و عدم توجه به جلو دو عامل اصلی تصادفات بزرگراه ها در سال ۹۶ بوده است.»
بعدش که نشستم روی صندلیم رفتم توی این فکر که تموم مشکلاتی که امروز توی کشورمون داریم باهاش دست و پنجه نرم می کنیم هم یه جورایی برای همینه که خیلی از کسانی که توی این بزرگراه فرمون رو دادیم دستشون یا با سرعت غیر مجاز رانندگی کردن یا حواسشون به جلو(آینده)نبود.اون موقعی که تند و تند سدّ می ساختیم و افتخار می کردیم که جزء چند سدّ ساز اول جهان هستیم سرعتمون غیر مجاز بود.اون موقعی که پشت سر هم چاه عمیق حفر می کردیم و با آبش هندوونه صد من یه غاز می کاشتیم،سرعتمون غیر مجاز بود.اون موقعی که وسط کویر یزد و اصفهان کارخانه فولاد افتتاح می کردیم،هیچ توجهی به جلو نداشتیم.اون موقعی که نفت و سایر منابع مملکت رو فروختیم و خرج اتینا کردیم و یه سرمایه گذاری زیربنایی درست و درمون نکردیم و تموم تکیه مون رو فقط و فقط گذاشتیم روی فروش نفت،به جلومون هیچ توجهی نکردیم.بدیش اینه که اگر راننده حالا یا به دلیل سرعت غیر مجاز یا عدم توجه به جلو،دسته گلی به آب بده،هم جون خودش رو و هم جون همه سرنشینا رو به خطر می ندازه.
چقدر خوب می شه اگر حواسمون رو جمع کنیم و از این به بعد توی این بزرگراه،به کسانی اجازه نشستن پشت فرمون بدیم که مطمئن رانندگی کنند.یه جوری که آب توی دل هیچ کدوممون تکون نخوره!
امروز طبق عادت همیشگی به "چالش حال خوبتو با من تقسیم کن"سر زدم ببینم کسی حال خوبش رو تقسیم کرده یا نه که دیدم پس از سایه انداختن شش روز رکود بر روی این چالش،دو تا آدم مهربون حال خوب خودشون رو با انتشار دو پست خوب و خواندنی تقسیم کردند:
این پست توی چالش شرکت نکرده بود ولی با خوندنش حال آدم کمی خوب می شه:
پنج تا از محبوبترین پست هام در دو هفته اخیر به ترتیب انتشار:
آخه الان(عصر پنج شنبه ای)وقت انتشار مطلبه؟!