Dast Andaz
Dast Andaz
خواندن ۵ دقیقه·۶ سال پیش

همه چیز زیر سر این...!

بیست سال پیش،وقتی هنرستان می رفتم.دو تا همکلاسی شرور داشتیم که آن موقع هر چیزی که مشکل داشت را مصرف می کردند.یک بار که مشروب خورده بودند،آخوندی که معلم درسِ معارفمون بود را ،الکی الکی سر کلاس زدند و سر و صورتش را خون انداختند.همان روز متوجه شدم که آخوند شدن چقدر سخت است.حتی در جمهوری اسلامی ایران!

پانزده سال پیش وقتی یک آخوند جوانی داشت از کنار خیابون رد می شد.یکی از جوونای گنده لات محلّه مون بهش تیکه انداخت که"حاجی!مگه سری که درد نمی کنه رو هم دستمال می بندند؟!"

هفته پیش وقتی می خواستم از پل زیر گذر اتوبان رد بشم،دو مامور نارنجی پوش شریف و زحمتکش شهرداری،در حال جارو کردن بودند.یکی شون وقتی چشمش افتاد به کسی که زیر پل،روی یه کارتن خوابیده،به اون یکی گفت:"این آخوندا یه کاری می کنند که همه مون مثل این بنده خدا بریم زیر پل بخوابیم.بیا از همین الان یه جا بگیریم که اگر غافل بشیم این زیرم جا برامون پیدا نمی شه!"

مسجد محلّه مون یک آخوند باسوادی داشت که به تموم معنا عابد و زاهد بود.با چند سر عایله در خانه بسیار محقّری که متعلق به مسجد بود،زندگی می کرد.یک دونه منبر پولی نرفت.اینقدر خاکی بود که می رفت مجانی برای هیئت هایی که بچه های کوچیک محلّه با چادر سیاه های مادرشون بر پا کرده بودند، سخنرانی می کرد.وقتی از دار دنیا رفت.تموم محلّه پشت جنازه ش راه افتادند.از همه قشر.همه دوسش داشتند.حتی کسانی که تصور راه افتادنشان پشت سر جنازه یک آخوند،محال بود.کسانی که اگه روزی چند بار به آخوندا فحش نمی دادن،روزشون شب نمی شد.چرا؟چون همه می دونستند که هیچ شیله پیله ای نداشت.اهل ریا نبود.خیلی خالص بود.هنوز چهلمش نشده بود،هیات امنای مسجد،خانواده ش رو آواره کردند.به تاوان این اینکه وقتی آخوند سرپرستشون در سن هفتاد سالگی از دار دنیا رفت هیچی نداشت. هیچی!

یکبار که رفته بودم یزد.به طور اتفاقی برای نماز به یکی از مسجدهای شهرستان-تفت-رفتم.وقتی نماز تموم شد.چون صف اول بودم،نماز که تموم شد.آخوندی که پیش نماز بود به چند نفری از صف اول که پشت سرش بودند،دست داد.وقتی بهش دست دادم،دیدم دستش مثل یه سوهان زبره.فکر کردم بیماری پوستی داره.تعجب کردم.نفر کناریم تعجبم را فهمید.بهم گفت این بنده خدا آخونده ولی هیچ حقوقی از بابت آخوندیش و نماز خوندنش توی این مسجد نمی گیره.گفتم پس خرج زندگیش رو از کجا میاره؟جواب داد از کار کشاورزی و کارگری.

ببینید برخی از ما حاضریم برای هر جلسه مشاوره نزد روانشناس،صد هزار تومان،بلکه بیشتر هم پول بدیم.ولی یک روحانی با سواد و اهل دل و مردمی،می تونه با یه سخنرانی خوب،حال روح و روان خیلی ها رو خوب کنه.حالا اگه این روحانی بابت یک ساعت سخنرانیش برای پونصد نفر،صد هزار تومن بگیره،همه مون صدامون در میاد که ای بابا چه خبره مگه؟باور کنید آخوندی رو می شناختم که برای یک ساعت سخنرانی چندین روز مطالعه و تحقیق می کرد و روی متن سخنرانیش کار می کرد تا الکی و بیهود وقت مردم رو نگیره.

شخصاً تاثیر یک آخوند خوب،ساده زیست و صادق و اهل علم رو بر روی مردم و جوونا دیدم.همین الان مسجدمون یه روحانی داره که تونسته خیلی از نوجوونای محلّه رو جذب مسجد کنه.با اخلاق خوبش.از موقعی که جمعیت نوجوونای مسجد خیلی زیاد شده،بعد از تموم شدن نماز صدای همهمه و پچ پچ های آنها بلند می شه و بعضی از افراد مسن که حوصله شون کمه،صداشون درمیاد.یه بار آخوند مسجدمون میکروفون رو گرفت دستش.گفتم الان می خواد به این نوجوونا تشر بزنه و بگه چه خبرتونه؟ولی گفت:"من دست این نوجوونایی که می تونستند الان سرگرم فضای مجازی و یا هزار کار بی فایده دیگه بشن،ولی نشدن و اومدن مسجد و سرگرم نماز جماعت شدن رو می بوسم و ازشون خیلی ممنونم."باور کنید نشاط و رضایتمندی رو توی چهره تک تکشون دیدم."

به خدا آخوندا هم برای آب و برق و گاز مصرفی شون پول می دن.اونام از همین مغازه هایی که ما می خرید می کنیم،خرید می کنند.آخوندا هم از بابت گرونی و تورم تحت فشار هستند.تازه اونا چند برابر ما تحت فشار هستند.چون خیلی از ما از روی عصبانیت ،همه این گرونی ها و حتی مشکلات کشور رو می ندازیم گردن اونا.مخصوصاً گردن اونایی شون که کمترین مسئولیت و تقصیر رو دارن.فقط گناهشون اینه که بین ما دارن زندگی می کنند و بیشتر در دسترس هستند!

البته از اون ور هم معترفم که مثل تموم قشرهای دیگه که هم خوب دارند و هم بد.آخوندا هم خوب و بد دارن.اگه همه آخوندا خوب بودند که دادگاه ویژه روحانیت نداشتیم.

نگید این بنده خدا یا خودش آخونده یا یکی از فامیلاش که مدافع حقوق آخوندا شده.البته اگه بگید هم هیچ اشکالی نداره.ولی من نه خودم آخوندم نه تا هفت پشتمون کسی آخوند بوده.ولی مردونه همیشه یکی از حسرتای زندگیم این بوده که چرا نرفتم آخوند بشم.البته یه آخوند خوبی که همه چی،زیر سرش و پول نفت،توی جیباش نباشه!

ای کاش این تعیم دادن جزء به کلّ،از فرهنگمون حذف می شد.این فرهنگی که می گه"همه آخوندا!"،"همه ارتشیا"،"همه سپاهیا"،"همه بانکیا"،"همه برنامه نویسا!"،"همه نونواها"،"همه بقّالا"،"همه..."

ای کاش کمی منصفانه تر و منطقی تر در مورد پدیده های اطرافمون نظر می دادیم!

بنا به فرموده خدای قوی و عزیز:«إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»:خداوند از صاحب و مالک دلها با خبر است.

و بنا به فرموده کاشف الغطاء:«الْإِنْسانُ آرائُهُ وَ أَفْکارُهُ،لا صُورَتُهُ وَ أَعْضائُهُ»:انسان همان عقائد و افکارش مى باشد،نه صورت و اعضاء پیکرش.




از شما دعوت می کنم که نوشته زیر که دوست خوبم آقای علی خالقی نوشته رو هم بخونید:

https://virgool.io/@khaleghi/curb-fsx2wlw3vygv




قسمت زیر را دو روز پس از انتشار مطلب اضافه کردم:

دوستانی که با این نوشته از بیخ و بن مخالف هستند،لطفاً بدون توجه به سنّ و سالشان یکبار با دقّت انیمیشن"(Monsters,Inc(2001"را مشاهده کنند.البته نه از روی سرگرمی،برای تفکّر!




قسمت زیر را دو ماه پس از انتشار مطلب اضافه کردم:

لطفاً مستندهای"خطر انقراض درختان گردو"و"فصل سیب"که در مورد زندگی دو روحانی است را ببینید.




قسمت زیر رو دو ماه و نیم بعد از انتشار مطلب اضافه کردم.

به این دو فیلم نگاه کنید.چقدر دردآوره.اولی مربوط به "توهین به یک روحانی اونم در کنار فرزند خردسالش."و دومی مربوط به داستان کتک خوردن یک روحانی از همسایه اش از زبان خودش روی تخت بیمارستان.

https://www.didestan.com/video/p7KqbeNV


https://www.didestan.com/video/e8rneYz8










آخونددلنوشتهنقدنفتتعمیم دادن جزء به کلّ
«دنباله‌‎روِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید