شاید برای شما جالب باشه که بدانید ایدهی نوشتن یک پُست از کجا شکل میگیرد؟ چند وقت پیش در حال خواندن کتابی، رسیدم به اینجا:
رویا میبافم. زمان را با تصویرهای زیبا و کارت پستالها و کلیشههای خوشبختی، با دلخوش کنکهایی که امید دارم روزی آن ها را درک کنم، پُر میکنم. مراتعی را میبینم زیر نور آفتاب، با دخترکانی که هولاهوپ بازی میکنند.
کلمهی «هولاهوپ» نظرم را جلب میکند. میروم کمی درباره هولاهوپ و کاربردهایش جستجو میکنم و متوجه میشوم که این هولاهوپ، همان حلقهی بزرگی است که در ایّام کودکی با آن بازی میکردیم.
در حینی که کاربردهای هولاهوپ را که میخواندم، دیدم به شکل عجیبی با کاربردهای مردم و مشکلات و گرفتاریهای آنها، برای برخی از مسئولین، شباهت قریبی دارد. چه شباهتهایی؟!
بچهها گاهی هولاهوپ را روی زمین انداخته و از روی آن میپرند، برخی از مسئولین نیز ترجیح میدهند به جای حل مشکلات مردم، آنها را روی زمین انداخته و از روی آنها بپرند!
بچه ها گاهی هولاهوپ را به هر طرف که بخواهند قِل میدهند، برخی از مسئولین هم مردم و مشکلات و گرفتاریهای آنها را به هر سویی که بخواهند، قِل میدهند!
بچهها گاهی هولاهوپ را به هوا پرتاب میکنند، برخی از مسئولین که دغدغه منافع خودشان و حزبشان را دارند، مدتهاست که کارهای مهم مردم را روی هوا رها کردهاند!
بچهها در اکثر مواقع هولاهوپ را دور خودشان میچرخانند، برخی از مسئولین نیز به جای رسیدگی به امور مردم، آنها را سر کار گذاشته و دور خودشان میچرخانند!
بچهها گاهی از داخل هولاهوپ عبور میکنند، برخی از مسئولین نیز به راحتی از میان مردم، عبور میکنند بدون این که کوچکترین محلّی به آنها بدهند!
حالا چرا باید برای هر کودکی یک هولاهوپ بخریم؟!
باید به ازای هر کودکی که در خانه داریم، یک هولاهوپ بخریم! بگذاریم کودکانمان این قدر با هولاهوپ بازی کنند که شبها خسته و کوفته به بستر بروند. این جوری شاید فردا که کودکانمان به جایی، یعنی به پُست و مقام و مسئولیتی رسیدند، مردم و گرفتاریهای آنها را با هولاهوپ، اشتباه نگیرند و از سر شکمسیری و محض تفریح و سرگرمی، به سراغ مردم نروند! پس بیایید برای هر کودکی، یک هولاهوپ بخریم تا بلکه این مسئولان آینده، مردم را اسبابِ بازی و بازیچهی کودک درونشان قرار ندهند! برای هر کودکی، یک هولاهوپ بخریم تا این مسئولان آینده، کشور را با مهد کودک اشتباه نگیرند!
دو مطلب قبلیم:
دوستان علاقهمند به "نوشتن"! به گاهنامه شماره نوزده، سر بزنید و برای موضوعات مطرح شده در آن مطلب بنویسید و در صورت برنده شدن، کتاب جایزه بگیرید. چشم به هم بزنید خرداد هم تمام شده، پس لطفاً بجنبید!
اگر وقت دارید: به نوشتههای هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» سر بزنید و اگر خودتان حال خوبی برای تقسیم داشتید، لطفاً دست دست نکنید و آن را با این هشتگ بین دوستان خودتان تقسیم کنید. بِسمِالله.
حُسن ختام: استاد هولاهوپ! (بخشی از یکی از فیلمهایی که در این مطلب به آنها اشاره کردم!)
نام مطلب بعدیم به شرط سلامتی، حیات و دور ماندن از ممات:
روی سنگ قبرم بنویسید... !