آتنا
آتنا
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

آتیش بازی رو ببین!

برگی از دفترچه خاطرات شخصی ام!

امشب بیستم فروردین سال ۹۹ تولد حضرت مهدی (عج) عه!

خب به همین مناسبتم چند تا فشفشه زدن...

وقتی همه رفتن داخل نشستم و به فشفشه ها نگاه کردم که چقدر زیبا توی آسمون سیاه شب خودنمایی میکنن!

در این لحظه بهتر است فراموش کنم و لذت ببرم!

شاید بد نباشد اگر دقایقی به تکالیف فردایم فکر نکنم!

اصلا بگذار فکر کنم کرونایی هم در کار نیست!

بیا بی خیال آینده باشم و گذشته را هم از یاد ببرم!

چه می شود مگر؟

لذت بردن از ثانیه به ثانیه زندگی ممکن نیست اما چرا وقتی این فرصت به من داده میشه بی استفاده بزارمش تا یه گوشه تابلو زندگیم خاک بخوره در حالی که می تونم باهاش یه طرح به ظاهر کوچیک اما زیبا بکشم؟

بهتره فقط پنج دقیقه تمام حواسم را روی چشم هایم بگذارم و به چیزی فکر نکنم به غیر از مناظر رو به رو!

بعضی وقت ها بهتر است...

نه اشتباه نوشتم!

بعضی وقت ها لازم است که فراموش کنیم و بیخیال باشیم!

حال خوبتو با من تقسیم کنشادیفراموشیخاطراتدلنوشته
"سر ممکنه که اشتباه کنه اما خون هرگز"
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید