لا کُرُن
لا کُرُن
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

جلبک روی مریخ (قسمت سوم و چهارم)

نگاه کردم به آسمان وُ در ابرِ پشت‌جیوه‌ایِ بالای سرم قیافه‌ی خودم را دیدم که شاد است. ابرآینه‌ها وقتی باریدند زخمم دوباره تازه شد از آب گرم‌شان و خون سفیدم باز جاری شد. پر از دندان بود خون من، دندان‌هایی که گَزیده بودندم و ترکیب شده بودند با خونم، دندان‌های تیز و نقره‌ای و دندان‌های خودم که شکسته و نفوذ کرده بودند در خونم.

به سرعت پیچیدم داخل جوی و یک‌نفس "زیردریایی‌گَری" کردم تا مسافتی، از جوی که بالا آمدم وُ نفس بعدی را کشیدم خون سفیدم خشک بود و تمام دندان‌ها تمیز. جوی مرهمی که بلندترین خیابان شهر را به شلوغ‌ترینِ آن وصل می‌کند. مرهمی از عصاره‌ی مهرگیاهی که "آدم‌فضایی" الکی می‌گفت فقط در دشت‌های بی‌آب مریخ می‌روید و سگم خیال می‌کند: "این شیر مزه‌ی وانیل مریخی می‌دهد" !

راستی فردا قرار است آدم‌فضایی با سفینه‌اش دنبال من و سگم بیاید، اگر بخواهیم به مریخ برویم. اما هنوز برنامه‌مان معلوم نیست. هوا دوباره پر از ابرهای پشت‌جیوه‌ای شده و انگار آسمان را ابرآینه‌کاری کرده‌اند وُ این‌طور هم که در آن به نظر می‌آید شادیم، احتمالا همین‌جا بمانیم.



***


تمام راه را تا محلِ‌کار بالای سرم پرواز کرد، سگم با بال‌های طلایی‌ش.

دم تکان می‌داد و اشکم را که فواره می‌شد از آن بالا با زبانِ نردبان‌هلیکوپتری‌اش می‌لیسید و پاک می‌کرد.

رسیدم، کارم را انجام دادم، تقریبا پانصد ساعت تمام‌وقت و عصر دیدم که با آدم‌فضایی آمده‌اند دنبالم که عقبِ سفینه استراحت کنم تا خانه. یک ثانیه بعد رسیدیم. خستگی‌ام را گذاشتند روی اجاق، خوب که سوخاری شد، سه نفری خوردیم. سگم دیگر چیزی نگفت. آدم‌فضایی اما وغ‌وغی کرد که یعنی اشکالی ندارد، زیاد کار کن. برای رفتن به مریخ پول زمینیِ زیادی احتیاج داریم. گفتم اما من کارم را دوست هم دارم. سگم زبانش را آماده کرده بود که اگر اشکم فواره شد حوله‌ی صورتم شود. وقتی جمله‌ای "دوست دارم" داشته باشد می‌ترسد که اشکم فواره بشود.

اما سه‌تایی به زبان درازش خندیدیم و همدیگر را بغلی کردیم که صدای قِرِچ قِرِچ استخوان‌مان تا مریخ رفت.

براتیگانعلمی‌تخیلیداستانکداستانداستان‌واره
سال‌ها پیش وبلاگ داشتم. الآن اینجا رو انتخاب کردم چون شبکه‌های اجتماعی رو برای نوشته‌هام مناسب نمی‌دیدم. داستانی،‌ شعری، افاضات و تراوشات ذهنی‌ای، چیزی...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید