لا کُرُن·۴ سال پیشنسیاندر کهنسالی از فرطِ بهیادآوردنِ چیزها، دیگر فراموش کردهای که کیستی و کجایی، اسیر نِسیانی و یادها...
لا کُرُن·۴ سال پیشزیباانگاریِ نُقصانما در کامل بودن شبیه به همه خواهیم بود وُ غیرحقیقی، ترسناک وَ دور از دسترس.
لا کُرُن·۵ سال پیشجلبک روی مریخ (قسمت سیزدهم)بچههای کوچکی بودند که پا به زمین میکوبیدند و میخواستند زمین را از مدار خارج کنند. بچههای سیلیکونی حاصل جهش ژنتیکی. طبیعی است که بچهها…
لا کُرُن·۵ سال پیشجلبک روی مریخ (قسمت یازدهم و دوازدهم)روزی که سوار سفینه شدیم و ارتفاع را گرفتیم و جاذبه را کمکم رها کردیم، نمیرفتیم که فاصله را زیاد کرده باشیم، دنبال چیز خاصی بودیم که اینجا…
لا کُرُن·۵ سال پیشجلبک روی مریخ (قسمت نهم و دهم)نشستیم. روی زمین خودمان. این زمین آن زمینی نبود که ترک کرده بودیم اما زمین بود هنوز وَ میشد رویش نشست. سگم را لیسیدم و او برایم حرف میزد،…
لا کُرُن·۵ سال پیشجلبک روی مریخ (قسمت هفتم و هشتم)بالاخره رسیدیم.به اولین میدان مریخ، میدان قلب (مریخیها قلب ندارند و آرزویش را زیاد کشیدهاند) خیابانهای اینجا دایرههایی است در ارتفاع چن…
لا کُرُن·۵ سال پیشجلبک روی مریخ (قسمت پنجم و ششم)چشم پنجمش را هم بست و خوابید، سگ هم کنارش. آدمفضایی آنروز خیلی خسته بود و سگام نه. سگ من میداند که من امروز خستهی روحم یا جسم یا هردو…
لا کُرُن·۵ سال پیشجلبک روی مریخ (قسمت سوم و چهارم)نگاه کردم به آسمان وُ در ابرِ پشتجیوهایِ بالای سرم قیافهی خودم را دیدم که شاد است. ابرآینهها وقتی باریدند زخمم دوباره تازه شد از آب گرم…