محمد جمشیدیان·۶ سال پیشکمینه یا حداقلی شدنزندگی این روزها برای خیلی از ماها، قانع شدن (نمی خواهم از کلمه زیبا و باشکوه قناعت برای منظورم استفاده کنم...)... راضی شدن (این بهتر است، گرچه باز مفهوم ذلیلانهای که در ذهنم هست را نمیرساند) به کمینههاست... کمینه، حداقل، مینیمم... هر چه به سمت صفر میل میکند! انگار در همه چیزمان به کمترینها بسنده کردهایم و این ما را دچار انجماد و خمودگی و وارفتگی عمیقی در زندگی کر...
محمد جمشیدیان·۷ سال پیشهیچ!چند روز پیش که عکسهای دوران خوابگاه را اتفاقی دوره میکردم...دیدم عجب عمرم گذشته...خب این که «گذشته» چیز جدیدی نیست. یعنی مطلب جدیدی نیست که بخواهم بهش فکر کنم یا بنویسم... بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین! تا زمانی که زبان فارسی زنده است، امثال حافظ این تعابیر را به بهترین حالت گفتهاند...اما من به این فکر میکردم که چه ماند از این گذر؟...
محمد جمشیدیان·۷ سال پیشبسمالله...آدمی فربه شود از راه گوش...اولاً که معلوم است این فربه شدن مربوط به روح است و نه جسم... دوماً شاید آدمی از راههای دیگر هم فربه بشود...نه؟ مثلا از راه چشم...مثلا از راه دست... با گوش میشنود، با چشم میبیند و با دست مینویسد...خب این که حضرت مولوی این كلام نغز را سروده میشود نتیجه گرفت، یکی از راههای م...