Mr. Nobody·۲ ماه پیشتنهایی لهشده زیر تنهاییتنها شده بودم. یک حیاط مربعیشکل بزرگ بین چند اتاق و اندرونی، که دیوارهایش به اندازهٔ چندتا مامان و بابام بودند، مرا احاطه کرده بود...
Mr. Nobody·۱ سال پیشجدال مغزها بر سر بیمغزیطبق آخرین اخبار واصله جلوی خروج مغزها گرفته میشود...! نمایندگان مجلس در صحنِ...
Mr. Nobodyدرهمداستان·۱ سال پیشمتروبازارچند پسربچه و دختربچه میآیند سمت واگن و هر چه اصرار میکنند و به پر و پاچه مسافرین میچسبند هیچکس ازشان خرید نمیکند. از جان مرغ تا شیرِ آد…
Mr. Nobody·۱ سال پیشبیپدر و مادری!هر جا که میگویند فلانی فلان حرف سیاسی را زد، سریع تکذیبیهاش را انتشار میدهد که «من سیاسی نیستم!» و «این حیطه را به سیاست گره نزنید!» ...
Mr. Nobody·۲ سال پیشکلاویههای جنگکلاویهٔ گلولههای جنگی گاهی میتوانند خوشایندترین موسیقیهای جهان باشند؛ اگر آدمهای غلط و فکرهای زشت را از روی زمین حذف کنند...
Mr. Nobody·۲ سال پیشبکن ای صبح طلوع...!نه، نشد! بالأخره کار خودش را کرد. آفتاب صبح را میگویم. صبح عاشورا...
Mr. Nobodyدرهمداستان·۲ سال پیشاین منم!کرهٔ زمین مرا به اجبار چهار سال دور خورشید چرخانده و به همین اندازه مسنتر شدهام. نمیگویم بزرگتر چون نیاز به حساب و کتاب دارد. و...
Mr. Nobody·۲ سال پیشمعرکهای در دوردست...آقای کتشلواری طوری که کتش چروک برندارد بلند شد و سعی کرد پشت آن ظاهر اداری لبخندی حاکی از صمیمیت بهمان تحویل دهد. و گفت:
Mr. Nobody·۲ سال پیشباید وطنم را عوض کنم...!رابطهی آدمها با وطنشان از جنس خدایی و بندگی نیست! وطنپرستی یکجور آیین دینی نیست...
Mr. Nobody·۲ سال پیشکارکرده، مجرب، نیازمندیم...یک نفر که «بگذار شنبه انجامش میدهم» را به زبان نیاورده، وقتی نفسنفس میزده از تکوتا نیفتاده و یک گوشه ننشسته، دورانی که به استراحت و تفر…