ویرگول
ورودثبت نام
مانا
مانا
خواندن ۱ دقیقه·۴ ماه پیش

"شعر مسکوت دفتر خسته"

آه می‌شود گاهی
شعر مسکوت دفتر خسته
به پرواز شقایق می‌اندیشد
به سراسر نفسِ قفس بسته
سرودت را به یاد بیاور
و عشق را معصومانه در تلالو آفتاب بجوشان
و مرگ را به پژواک عطر عقاقیها بسپار
و سکوت را در حجم زمان بسوزان
پرنده ای بال گشود
و آینه ای خسته و تنها
و آینه ای معصوم و شکسته
وشعری سرد در خاطره ای تلخ
این همان نیست است
همان تاریخ معصومانه و ز هر طرف بسته

~مانا

@maddgirlnotes

شعرشاعرشاعرهشاعرانهشاعرانگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید