مانا·۶ ماه پیششعر"شاعرانهایخسته"شاعرانه ای خسته در تلاطم امواج بی انتهای معصوم و من این عدم را از چشمان گریان شب خواندمو من این عدم را از زیبایی گل ها دانستمو از هیاهوی خی…
مانا·۶ ماه پیش"شعر مسکوت دفتر خسته"آه میشود گاهی شعر مسکوت دفتر خسته به پرواز شقایق میاندیشد به سراسر نفسِ قفس بستهسرودت را به یاد بیاورو عشق را معصومانه در تلالو آفتاب بجو…
مانا·۶ ماه پیششعر "ای چراغ نور افروز"ای چراغ ای چراغ نور افروز ای چراغ خسته ی تنهایادم است پدر میگفت این چراغ دارد میمیرد این سکوت ترسناک است ای شکوه روز افزون آن فزونی کدام پ…
مانا·۶ ماه پیششعر"دلم جانماز مادر میخواهد"دلم جانماز مادر میخواهد دلم شادی عصر های غریبانه ی کودکی معصوم با لبخندی پوچ را هوس کردهدلم بوسه های عطرآگین مادر بزرگ و تفعل های شب یلدای…
مانا·۶ ماه پیششعر"از جنس سکوتم..."شعری از جنس سکوتم از جنس اقاقی های زنگ زده از جنگ عطر بلوط کهنه و پیر گوشه ی باغچهعشقی از جنس دفتر قدیمی شعر پدر بزرگماز جنس جا نماز زوار د…
مانا·۶ ماه پیششعرِ شعر میشوم گاهیشعر میشوم گاهی در صف انتظار کلمات در نگاه تار پژواک غبار ویرانیدر عبور عطر بلوط پیر گم میشوم گاهی در کنار پرواز اقاقیادر صفوف ممتد بی انتها…
مانا·۶ ماه پیششعرِ یک سکوت وهم انگیزیک سکوت وهم انگیز یک شکوه بی جلال و تاریک یک چراغ بی فروغ و افسرده داغ خورده ی روز های تار مهر نیستی زده شدهای داد از بند دل بی پناه قناری…
مانا·۶ ماه پیشعشق را بایدعشق را باید سراپا بوسید عشق را باید سرانجام شبیدر کشاکش اوهام ستارگان شببه تبسم ماه بخشیدعشق را شاید بایدبه گرمای زندگی به ساحل دریاچه ی هس…
مانا·۶ ماه پیشدیگر هیچ چیز روشن نیستدخترک میرقصید اماباد سردی بود آن شب نه چراغی نه نوریو شقایق سوختو مهتاب...آه و مهتاب بار سفر بر بستای عشق ای زیبا ترین عشقای تنها ترین معن…
مانا·۶ ماه پیشدخترک میرقصیددخترک میرقصیدباد را با خود می آوردو نفس از شقایق به هوا می تراوید من اما در افسوس چراغی بودمآن چراغ ابدیآن سکوت خشمگین در پس نامه هایت من…