نوشتن مثل یک تفریحه.اوایل حداقل باید مثل یک تفریح باشه تا بتونی بنویسی.
اما چیزی که از نوشتن مهم تره؛خواندنه.خوندن بهترین کاریه که در جهت نویسندگی میشه انجام داد اونم نه هر خوندنی.
خوندن در جهت یادگیری لغات و اصطلاحات ادبی و جدید و تازه.
مثلا کتاب هایی رو بخونیم که هر صفحش به ما چیز های جدید یاد میده و مارو وارد دنیای جدیدی میکنه.
معمولا کتاب های داستان قدیمی و ادبیات قدیمی هر زبانی بهترین منبع برای یاد گرفتن لغات جدید و نوشتن بشمار میاد و میشه ازشون بعنوان منبعی برای یادگیری لغت استفاده کرد.کتاب هایی مثل تاریخ مسعودی و بوستان سعدی و غیره و ذلک که نثر به نسبت ساده و روانی دارند و پر از اصطلاحات و لغات تازه و جدیدند و میشه ازشون خیلی چیز هارو یاد گرفت.اینها بهترین کتاب های موجود هستند برای یادگیری ادبیات و لغات و اصطلاحات جدید ادبی و افزایش دایره ی لغات برای نوشتن.
خب درسته که این لغات قدیمی شدند و خیلی هاشون کاربردی در زبان حال حاضر ندارند اما حداقل ذهن رو باز میکنند برای فراگیری لغات جدید و ساختن اصطلاحات تازه و خلق لغات و اصطلاحات جدید.این دقیقا همون کاری بود که شاملو در شعر انجام داد.
انگار نوشتن یکی از پایه های محکمش خواندنه!