مرضیه
مرضیه
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

واژه فروشی ایزابل آلنده

بیشتر آدمها دوست دارند بتوانند کلمات را به نحوی تاثیرگذار به کار ببرند و گاهی برخی این رویا را دارند که با کلمه‌ها بتوانند صلح، عشق و شادمانی بیشتری به جهان و انسان‌ها ببخشند. داستان «واژه فروش» ایزابل آلنده، مجالی برای فکر کردن به این ایده‌ها و رویاها فراهم می‌کند.

ایزابل آلنده، نویسنده اهل شیلی متولد 1942 است. رمان‌های او اغلب در سبک رئالیسم جادویی نوشته شده است (این تصویر با هوش مصنوعی ایجاد شده است).
ایزابل آلنده، نویسنده اهل شیلی متولد 1942 است. رمان‌های او اغلب در سبک رئالیسم جادویی نوشته شده است (این تصویر با هوش مصنوعی ایجاد شده است).


شخصیت اصلی داستان دختری به نام «بلیسا» است که در شرایط سختی زندگی می‌کند. او تا 12 سالگی هیچ هنری جز «مقاومت در برابر گرسنگی و خستگی» ندارد. شرایط خشکسالی و باران‌های سیل آسا بسیاری از مردم از جمله چهار خواهر و برادر او را به کام مرگ کشیده است.

بلیسا راهی جنوب می‌شود تا در شرایط بهتر، دست‌کم زنده بماند. در میانه راه او با دیدن صفحه یک روزنامه که تا آن زمان هیچ چیزی راجع به آن نمی‌دانسته، «فن نوشتن را کشف می‌کند» و وقتی در می‌یابد «کلمات بی آنکه اربابی داشته باشند راه خود را به دنیا پیدا می‌کنند»، حرفه‌ی «واژه فروشی» را برای خود انتخاب می‌کند در عین حال او کار دیگری هم نمی‌داند و اگر کلمه فروش نشود باید فاحشه یا کلفت شود. واژه فروشی از نظر او دست‌کم محترمانه‌تر به نظر می‌رسید.

شاید این سوال پیش بیاید که مگر حرفه‌‌ی "واژه فروشی" وجود دارد؟
به نظرم آنچه در کتاب تحت عنوان «واژه فروشی» مطرح می‌شود یک جورهایی همان «تولید محتوا»‌ی امروزی است البته تولید محتوای تاثیرگذار نه هر محتوایی؛ اما یک تفاوت مهم دیگر هم در کار بلیسا وجود دارد و آن اینست که بلیسا به برخی افراد دو کلمه «جادویی» ویژه آن فرد هم یاد می‌دهد.

دقیقا بر اساس همین نکته است که می‌توانیم این کتاب را در «سبک رئالیسم جادویی» دسته‌بندی کنیم.

بلیسا که دیگر به واژه فروشی شناخته شده است، مورد توجه کلنل جنگجو و مخوف ناحیه قرار می‌گیرد.. کلنل از اینکه هر جا وارد می‌شود همه از او بترسند خسته شده و حالا از بلیسا می‌خواهد برای او متن سخنرانی بنویسد تا بتواند رئیس جمهور شود. بلیسا تلاشش را می‌کند اما جادوی کلمات تقدیر دیگری را برای آنها در نظر گرفته است (اینم برای اینکه پایان داستان را لو نداده باشم).

بعد از خواندن کتاب...

آیا کلمات واقعا جادو می‌کنند؟ پاسخ شخصی من این است که «بله». البته من اینجا جادو را «تاثیرگذاری عمیق» تفسیر می‌کنم.

من معمولا زیاد به اثرگذاری واژه‌ها فکر می‌کنم. کمی هم راجع به بُعد آکادمیک آن مطالعه کرده‌ام؛ اما هر بار جمله‌ای تاثیرگذار می‌خوانم دوست دارم خودم کاشف سازوکار تاثیرگذاری آن باشم به ویژه آنهایی که تاثیرگذاری‌شان از جنس نیکویی، مهر و سرور است.

بیار آن سخنانی، که هر یکیست چو جانی
نهان مَکن تو در این شب، چراغ را، که نشاید

مولوی- دیوان شمس- غزل 907

البته برای فهم اثرگذاری کلمات لزوما نباید دنبال کلمه‌ها و عبارت های بدیع و شاعرانه گشت. گاهی کلمه‌های عادی و روزمره؛ مثل «سلام»، «ممنونم»، «زنده باشید» و ...، در جای مناسبش کارهای شگفتی می‌کند (نظر و تجربه شخصی‌ام این است).

درمجموع ایده این داستان 29 دقیقه‌ای بسیار برایم جالب بود. ترغیب شدم که آثار دیگری از ایزابل آلنده بخوانم.

من نسخه صوتی را با صدای دلنشین خانم مرجان عابدینی و ترجمه خانم زهره ملایی نظام آبادی گوش کردم اما نسخه مکتوب را می‌توانید اینجا هم به رایگان بخوانید.

اگر کتابهای دیگری با ایده تاثیرگذاری کلمات سراغ دارید ممنون می‌شوم، معرفی کنید.


برخی نوشته‌هایم راجع به کتابها:

کشتن کتاب‌فروش شهری در غبار جنگ

سفری همراه با «ایرج پزشکزاد» و «ایوب آقاخانی» به بارگاه «هارون‌الرشید»

ماهیِ بزرگِ همینگوی

دغدغه‌های حقیر یک انسان در شکمِ «تمساح»


ایزابل آلندهمرورنویسیکتابکتابخوانی
دوستدار نوشتن :)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید