
آقایی میگفت رمانهای روسی از آنجا طولانیتر از داستانهای سایر ملل هستند که شب در ماه نوامبر در سن پطرزبورگ، از ساعت ۳ بعد از ظهر شروع میشود و این یعنی یک عالمه وقت خالی که باید پر شود.
و چه جالب که جغرافیا تا این حد در شکلدهی خلق و خوی آدم نفوذ و سلطه دارد.
به قول مولانا که فرمود: «بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست» پس عین همین جغرافیای عالم هم در وجود هر آدمی وجود دارد.
آدم هم در دلش بیابان دارد، کوهستان دارد، دشت دارد، دریا، آفریقا، استرالیا، آلاسکا، سیبری، بوشهر، شیراز، لالهجین، مکران و انواع و اقسام حالات آب و هوایی دارد.
بنابراین باید جغرافی آدمهایی که دوستشان داریم را در کنار تاریخشان بدانیم که بتوانیم با آنها اجتماعی شویم.
بعضی روسیهشان بیشتر است و آفتاب حوصلهشان زود سر میرود.
بعضی آفریقایشان بیشتر است، کلی مهربان و سودمندند اما مظلوم.
بعضی نپالشان بیشتر است، طبع بلند دارند و زبان قربان صدقه گویی بلد نیستند. عجیب صعب العبورند. اما ساکنشان اگر شدی، چون کوهستانیاند و حامی، هیچ بدخواهی را فکر رساندن گزندی به تو در سر نخواهد افتاد.
بعضی قندهارند، مزار شریف. درد در دل میکارند تا نوشدارو میوه دهند.
بعضیها خاور دور است دلشان. خیرشان به همه میرسد. دلشان برای همه جا دارد اما همیشه نگرانند، زود به زود زمین دلشان میلرزد.
بعضی لالهجین دارند. اهل ذوق و هنرند و خیلی شکستنیترند.
بعضی بوشهرند، غمهایشان را میرقصند،
بعضی طهرانند؛ بیوه زنی زیبا و باکمالات که اجاقش کور است. برای همه مادری میکنند. حرف پشت سرشان زیاد است. از دور محکمند و از نزدیک نازک دل.
بعضی تبتند، دل مقدسی دارند و همنشینی با آنها، از آنجا که گرمخو و یکرنگ و وسیعند، سرسپردگی و از جان گذشتگی بیشتری میطلبد.
بیابان، کسی را که مردش نباشد، تشنه میکشد.
بعضی بایرند و بیابان. باران را حیف میکنند.
بعضی جلگهاند و حاصلخیز. بر سنگشان هم دانه بپاشی، سبز میشود.
بعضی دریا هستند. گوهرهایشان در عمقشان است
و تمام خشکیهای عالم را بغل میکنند.
بعضی سیاهچالهاند. ستاره میزایند تا فانوس شب باشند و گمشدگان، راه با آنها بیابند.
آب و هوای آدمها را بشناسید و به آنها
از سمت درست قلبشان وارد شوید.
#مداد_سیاه