داستانهای کوتاه مداد سیاه به قلم علی عسگری instagram.com/medad_syiah
معمولی خاص

°
بشین انار دون کن برام، یه چایی برام بریز، بشقابمو بردار از تو دیس برام پلو بکش، اسممو بنویس رو برچسب و بزن رو خودکارم، شال گردن بباف برام، رومو بکش، دست به ابروهات نزن، موهاتو از پشت با کش ببند، لاک صورتی بزن، پیرهن بلند تنت کن و خونه رو با جارو رشتی آب زده جارو بزن، اسم فامیل بازی کنیم، تو جر بزن، لیمو تازه بچکون توی چاییت و انگشت ترش شدهات رو دهن بزن، چلواری سفید بگیر برای پشت پنجرهها قیچی بزن، زیر در رفتگی جوراب پاریزینت یه نقطه کوچولو لاک بزن، پیچ رادیو رو ببند، زیر لب شعر بخون، به تربچهات نمک بزن، آب دست خیستو با کمر دامنت بگیر، ظهرهای جمعه بشین تو آفتاب ناخن پاتو بگیر، روسریتو ببند دور سرت با بلوز کهنهات گرد از طاقچه اطاق بگیر، روزنامه دیروزو بردار، آه بکش، رد از شیشه حیاط بگیر، لباتو جلوی آیینه بمال رو هم ماتیک سرخابی بزن، اغتشاش کن و تیغ زیر ابروهات بزن. به چروک دور چشمات غر بزن، به پوست پیاز لاکی گلهای قالی شامپو فرش بزن، ریشههاش رو از زیر موکت بکش بیرون شونه بزن، گل کلم بگیر ترشی بذار، در قابلمه خورشتتو یه ور بذار، با مداد گوشه لپت یه خال بذار، با این کارهات سر به سرِ دنیای تو خالی بذار.
زندگی
همان کارهای ساده و معمولی همیشگیست که با تلاش برای بهتر کردنش، حیفش میکنید.
و عشق
لذت بو کشیدن و تماشای معمولیهای کسی است که در چشمش بهترینید.
#مداد_سیاه
مطلبی دیگر از این نویسنده
غار نوشته
مطلبی دیگر در همین موضوع
فرد مورد نظر شما برای ازدواج!
بر اساس علایق شما
حال و روزهایمان در همان چرخه تکرارِ بی معنی