غزل میر·۱ ماه پیشزندان خیال*این داستان نمادین است. لطفا آن را جدی نگیرید.در کنار همبندیهایم نشستهام. آفتاب از لابهلای میلهها به صورتمان میتابد. هیچیک، یکدیگر…
غزل میر·۲ سال پیشگریز به بیابان..اصلا فرقی ندارد برای من که میخواهی زنده بمانی یا بمیری. اصلا خودم خواستم دخلت را بیاورم و بیاورت اینجا، توی یک بیابان برهوت.
غزل میر·۴ سال پیشمبارزه اینبار بهسراغ زنان میآید..دختربچهای 10 ساله در بعدازظهری آفتابی، در حالی که خانه رو به تاریکی میرود، تنها پای کامپیوتری قدیمی نشسته و به صفحهنمایش چشم دوخته است…