قدیم ها چقدر ساده بود همه چی ! عاشق میشدن و ازدواج میکردن. شاید هم ازدواج میکردن بعد عاشق میشدن؟ نه تنها شرایطش مهیا بود،بلکه یه چیزی بود که کل جامعه انتظارش رو میکشید . بخوایم قبول کنیم یا نه حقیقت اینه که : ازدواج هسته ی یک جامعه است .
این روزها ازدواج کردن مثل فیل هوا کردن میمونه و مزدوج موندن مثل صدا کردن اصحاب فیل ؟! آمار طلاق امروزه سر به فلک کشیده . نه مفهوم ازدواج مثل گذشته ست نه طلاق . بریم ببینیم جدی چرا ؟ چرا همه میگن :
(جدی می فرمایین ؟ شاید جدی می فرمایند خب !)

تورم خیلی زیاده. خونه خریدن که آرزوی دور از ذهن خیلی از جوون هاست و اجاره ی خونه هم دست کمی ازش نداره حتی اگه بخوایم از هزینه ی جهیزیه و جشن عروسی و ماشین بگذریم. خب طبیعتا شرایط اقتصادی بدیهی ترین مانع زمانه ی ماست اما آیا اگه همین فردا اقتصاد ما بشه گل و بلبل و تورم سالانه مون بشه ۱ درصد، همه ی جوون های ما ازدواج میکنن؟
نه .
بریم به «چون که» ها بپردازیم .
نقش زن و مرد توی دنیای امروز شبیه گذشته نیست اما توی کشور ما یه ذره این قضیه متفاوت تر داره جلو میره. فرهنگ خاور میانه یکی از مردسالار ترین فرهنگ های دنیاست. مردسالاری در کنار اون سلطه (و زورگویی)، یک حمایت بی نظیر از زن ها به عنوان خانواده شون نشون میدن.

زن های امروز پا به پای مردها کار میکنن و برای استقلالشون تلاش میکنن پس طبیعتا نقش زن هم با گذشته فرق زیادی کرده. امروزه زن ها به خیلی چیزها «نه» میگن و بابت تصمیم های مهم زندگی شون مذاکره میکنن .
یه ترندی راه افتاد در مورد «پرنسس شدن پسرها» . در مورد پسرهایی که احساساتشون رو بروز میدن (مثلا گریه میکنن) یا توی تصمیم گیری ها انفعال به خرج میدن (مثل توقع اینکه دختر برای قرارشون برنامه ریزی کنه) یا تقسیم کردن خرج ها (مثل دونگ کافه گرفتن از دخترها) .

ما چه بخوایم چه نخوایم مردهای امروزی ، مرد های دیروزی نیستن ؛ همون طور که ما اون زن ها نیستیم. ما دیگه اون زن هایی نیستیم که با نداری مردها می ساختن و به تصمیم اونا سر کار نمیرفتن یا بچه دار میشدن.
ماها هم فرق کردیم.
تمام این فرق ها ما رو با یه بحرانی مواجه کرده : بحران نقش زن و مرد در زندگی و زندگی مشترک
تا موقعی که ما این برهه ی زمانی رو پاس نکنیم نه تنها ازدواج هامون بلکه روابطمون با مشکل مواجه میشه.
یه ذره طول میکشه تا هر دو طرف تو نقش هاشون پخته بشن و جا بیفتن .

قدیم ها ترس از ازدواج خیلی پدیده ی غیرعادی ای نبود . با ذهنیت خب بعدا درست میشه درست میشد! الان ترس از لباس عروس خیلی طبیعیه !
نسل ما پر از رابطه های بدون اسمه. روابطی که پر از حس و کششن اما خیلی وقت ها حتی نمیتونیم اعتراف کنیم که طرف فلان جا بهمون نخ داده ! انگار تعهد و ترس از تعهد یکی از مشخصه هاییه که خیلی توی نسل ما باب شده.
راستش من خودم هم مستثنی از این قاعده نیستم. تعهد داشتن منو میترسونه. تسلیم یه احساس شدن و دو نفری برای زندگی تصمیم گرفتن … انگار ترس از تعهد باعث میشه ما یه ماسکی رو به صورت بزنیم که مریض نشیم. مثل اون موقعی که از کرونا وحشت داشتیم.

اون ماسک ، ماسک «خب حالا بذار ببینیم بعدا چی میشه» ست .
یه شوخی ای که یه مدت مد شده بود این بود : فکر کن طرف رو بلاک میکنی بعد شب میاد خونه !
راه فرار، بی راه فرار !
توی نسل ماها ارتباط برقرار کردن مرزهای زیادی رو رد میکنه. قدیم ها زنگ میزدن خونهی طرف بعد هر کی غیر طرف بر میداشت قطع میکردن . بعد طرف میفهمید که عه ؟ فلانیه. بعد منتظر تماس بعدی میشد و خودش جواب میداد.
نسل ما نسل برداشتن محدودیتهای زمانیه .با ارتباط داشتن با تکست ، با گوش دادن به موزیک های مشترک با کیلومترها فاصله، با ویدیو کال کردن تو موقعیت های مختلف. از اون طرف هم دیر سین نکردن موقع ناراحت بودن،با جواب تلفن ندادن موقع دلخور بودن، با استوری گذاشتن در شرایطی که دایرکت طرف رو سین نکردیم.

راه فرار ماها هم خیلی بیشتر از نسل های قدیمه . ماها خیلی وقت ها فرار رو به قرار ترجیح میدیم .
توی هیچ کجای دنیا ازدواج بدون چالش نیست. این مسیری که ما توشیم، مسیریه که خیلی های دیگه تو جاهای دیگه دنیا باهاش درگیرن. شاید شما فکر کنین این درگیری ای که زن های ایرانی در مورد پول دارن، فقط مال ایرانی هاست اما اینطوری نیست. حتی توی آمریکا موقعی که قرارداد امضا میکنن که بعد طلاق اموالشون نصف نشه، یه مبلغی مثل مهریه به زن ها تعلق میگیره.
طول میکشه همه مون تو نقش های جدیدمون جا بیفتیم . فقط با احترام متقابل و گفت و گوی صادقانه ست که میشه به نتیجه رسید.