ویرگول
ورودثبت نام
رضا محمودی
رضا محمودی
رضا محمودی
رضا محمودی
خواندن ۱ دقیقه·۳ روز پیش

معصوم و دلنشین مثل شیرکاکائو

امروز روز خوبی است.

روزهایی که باران می‌بارد، روزهای خوبی هستند.

مادر می‌گوید وقتی باران می‌بارد، مردم عاشق‌تر می‌شوند و گل‌های بیشتری می‌خرند.

من نمی‌دانم عاشق یعنی چه، اما می‌دانم آدم‌های عاشق را دوست دارم؛ چون آن‌ها گل‌های بیشتری از من می‌خرند.

مادر به من قول داده اگر بتوانم امروز همه‌ی رزهای سفیدم را بفروشم، برایم شیرکاکائو می‌خرد.

من شیرکاکائو را خیلی دوست دارم.

فکر می‌کنم شیرکاکائو هم مثل من «معصوم و دلنشین» باشد.

البته من نمی‌دانم معصوم و دلنشین یعنی چه.

یک‌بار آن خانم زیبایی که سوار ماشین بزرگی بود، به من گفت:

«تو چقدر معصوم و دلنشینی.»

وقتی از او پرسیدم این جمله‌ای که گفتی یعنی چه، لبخند زد و گفت:

«یعنی وقتی نگاهت می‌کنم، حالم خوب می‌شود.»

برای همین فکر می‌کنم شیرکاکائو هم مثل من معصوم و دلنشین باشد؛

چون وقتی به آن نگاه می‌کنم،

یا حتی فقط به آن فکر می‌کنم،

حالم خوب می‌شود.

داستانداستان کوتاهعشقدلنوشتهکودکانه
۴
۰
رضا محمودی
رضا محمودی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید