یک رویای تکراری دارم که هر چند شب یکبار با کمی تفاوت در جزئیات میبینمش.
ترسناک نیست ، اما فضای وهمآلود و تاریکی دارد.
هربار یک مرد قد بلند تماما سیاه پوش توی خانهی خودمان دنبالم میکند.
هیچوقت صورتش را نمیبینم.
هربار میدوم و میروم توی یکی از سوراخ سنبههای خانه قایم میشوم.هر جایی که برای قایم شدن انتخاب میکنم، با دفعهی قبلی فرق دارد.
هر بار منتظر میمانم؛ سر و کلهی مرد پیدا میشود بی آنکه بفهمم چطور. من را از بیرون پناهگاهم نگاه می کند.سنگینی نگاه را احساس می کنم و رویا تمام میشود و میوفتم توی یک رویای دیگر ، بدون آنکه چهرهی مرد را دیده باشم.