در پست قبل گفتم چطور قرص خواب مرا از خواب پراند! امروز از این کتاب بیشتر مینویسم.
کتاب شش شخصیت در جستجوی نویسنده به نظرم هم سخت است و هم خوشخوان. هم طولانی است و هم زود به پایان میرسد. هم در سطح است و هم در عمق. گویی بسیاری چیزها! در هم در آمیختهاند درست مثل خودِ داستان که شخصیتها دنبال نویسندهاند و کاراکترها خودشان بازیگرند! باید بخوانیدش تا متوجه شوید چه میگویم.
من به واقع تا سالها با نمایشنامه تحت هیچ شرایطی ارتباط نمیگرفتم تا اینکه چند سال پیش متوجه شدم آنهایی که من خواندم آش دهنسوزی نبوده و من آن را به جای اینکه به آن تک اثر مرتبط کنم به کل نمایشنامهها تسری دادم! اما باز نمایشنامه شیوه روایت مورد علاقه من نیست (شاید بشود چون یکی از عزیزانم بسیار دوستش دارد و این دوست داشتن به گمانم کمکم روی من هم اثر کند) ولی کتاب شش شخصیت در جستجوی نویسنده حتی نوشتارش نیز با تصورم از نمایشنامه متفاوت بود. شاید همین بیشتر جذبم کرد.
از داستان کتاب نمیخواهم زیاد بگویم اگر به داستان، درگیر شدن در چند شخصیت به شیوهای جدید و کمی ابهام و تفکر خوشتان میآید خواندن این کتاب را در برنامهی خود قرار دهید که لذتی دارد فراوان.
حال چند جمله از کتاب را برایتان نقل میکنم:
شما بهتر از هر کسی میدونید که طبیعت از ابراز تخیل انسان استفاده میکنه تا به کار خلاقیت خودش در سطح عالیتری ادامه بده.
بعله! حرف! حرف! همین حرف زدن بوده که همیشه به ما تسکین داده... یه تکتک ما... وقتی با چیزی روبرو میشیم که هیچ توجیهی براش وجود نداره... وقتی با شری روبرو میشیم که مثل خوره میخوردمون... تسکین از پیدا کردن حرفی که چیزی توش نیست اما بهمون آرامش میبخشه.
منشأ همهی مشکلات ما در همینه. در اینکه چجوری کلمات رو به کار میبریم... هرکدوم از ما یه دنیا چیز تو وجودمون داریم...هر کدوم هم دنیای خاص خودمونو داریم. اگه قرار باشه به حرفهایی که میزنیم معنی و بهایی رو بدیم که خودمون تو وجود خودمون میفهمیم، چطور دیگه میتونیم همدیگه رو درک کنیم؟
در جستجوی صفحه ویکیپدیای کتاب شش شخصیت در جستجوی نویسنده بودم که آن را برای لینک این پست بگذارم که متوجه شدم این نمایشنامه با حضور فروغ فرخزاد، پرویز پورحسینی و سعید پورصمیمی زمانی روی صحنه اجرا شده است. جالب بود و بسیار لذت بردم، چند عکس از این تئاتر را در ادامه قرار میدهم.
پست بعدی: سفر به فرانسه