ساحل مرتضوی
ساحل مرتضوی
خواندن ۲ دقیقه·۶ ماه پیش

134. ذبیح‌اله منصوری!

با توجه به پست 127 در حال خواندن آثار الکساندر دوما هستم. در پست 133 از کنت مونت‌کریستو گفتم و این روزها در حال شنیدن سه تفنگدار هستم.

سه تفنگداری که می‌شنوم ترجمه‌ی ذبیح‌اله منصوری است! و آنطور که می‌گویند او علاقه‌ای به وفاداری به متن ندارد و در واقع ما با اثری اقتباسی و بسط داده شده روبرو هستیم. تا اینجا قبول! ولی من تا به حال هر چه از منصوری خوانده و شنیده‌ام (به صورت کتاب صوتی) چنان جذاب و دلنشین و گیرا بوده است و چنان حظی برده‌ام که نمی‌توانم با هیچ دلیلی او را کنار بگذارم.

نثرش به نظرم واقعاً زیباست و تخیلش عالی. در کنار اینها یک چیز را بسیار خوب بلد است: چیدمان. شما هر گونه که ترجمه‌های او را بخوانید نمی‌توانید اضافات منصوری را در متن تشخیص دهید. منظورم این است که چنان یکپارچگی بافت داستان و شخصیت‌ها را حفظ می‌کند که تشخیص موارد اضافه شده از موادر اصلی سخت می‌شود و این به نظر من خود هنری است که نشان از درک و توجه به داستان اصلی دارد.

درست است، در موارد تاریخی یا هر موردی که استنادی محسوب می‌شود نمی‌توان روی ترجمه‌های منصوری حساب کرد ولی در موارد ادبی برای کسی مثل من که ادبیات برایش لذت‌بخش است کاملاً و بسیار می‌شود از ترجمه‌های او حظ برد.

تنها جایی که من کمی مردد می‌شوم این است که من با خواندن ترجمه‌ی آثار یک نویسنده مثلاً همین دومای پدر با نویسنده ارتباط می‌گیرم و می‌گویم او چنین است و چنان؛ ولی وقتی این آثار را با ترجمه‌ی منصوری می‌خوانم نمی‌توانم در مورد نویسنده نظر دهم چون نمی‌دانم این برداشت من به منصوری می‌رسد یا به نویسنده.

به هر حال این روزها در حال شنیدن سه‌ تفنگداری هستم که منصوری ترجمه کرده است و راستش را بخواهید بسیار هم لذت می‌برم. آنقدر که دوست دارم همه‌ی ترجمه‌های منصوری را بخوانم. شاید در انتهای این چالش به سراغ منصوری رفتم و هرچه را که ترجمه کرده بود به ترتیب خواندم. تا به حال به جز آثار دوما، فقط قدم به قدم با اسکندر، جراح دیوانه و سینوهه را از او خوانده‌ام.

در نهایت بگویم منصوری آش در هم جوشی است که من خواندنش را دوست دارم.



منصوریادبیاتترجمهچالش تاریخ و ادبیات جهانرمان
هر چیزی که شوق نوشتن رو در من ایجاد کنه میاد اینجا بلکه برای یک نفر دیگه هم جذاب باشه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید