ویرگول
ورودثبت نام
ساحل مرتضوی
ساحل مرتضوی
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

58.فایدون (Phaidon)، جاودانی روح، قسمت اول

این تصویر زندانی است که سقراط در آن آخرین مکالمه خود با دوستانش را داشت
این تصویر زندانی است که سقراط در آن آخرین مکالمه خود با دوستانش را داشت


امروز رسیده‌ام به آخرین رساله از چهارگانه اول افلاطون: فایدون.

  • در آپولوژی از دادگاه سقراط و روشش گفتم.
  • در کریتون از دیدار کریتون بعد از دادگاه و پیشنهاد فرار از رندان گفتم و نیز نگاه سقراط در مورد قوانین
  • در اوتیفرون از بحثی که بین اوتیفرون و سقراط پیش از دادگاهش در گرفت نوشتم
  • و امروز در فایدون از آخرین مکالمه سقراط و دوستانش قبل از خوردن جام شوکران خواهم گفت.

لازم است یادآوری کنم که نمی‌خواهم ماجرای این رساله را کامل توضیح دهم بلکه آنچه برای من جالب بود و حوصله نوشتنش را دارم بیان می‌کنم. همین.

فایدون یکی از دوستان سقراط است که در ساعات آخر عمر او نزدش بوده است و حال در این رساله ماجرای مکالمه آخر سقراط را برای دوستش تعریف می‌کند.

چون این رساله کمی طولانی است صحبتهایم را شماره‌بندی می‌کنم:


یک: رنج و راحتی:

سقراط در حال برخاستن از تخت سخنی درباره رنج و راحتی می‌گوید. به نظر او رنج و راحتی رابطه عجیبی با هم دارند همزمان که با هم یکجا گرد نمی‌آیند ولی گویی در پی همند. من با این نظرش موافقم. راستش بر خلاف منطق و استدلال از روی تجربه و احساس با حرفش موافقم. همیشه بعد از رنج به راحتی رسیده‌ام و بعد از راحتی به رنج.

ممکن است بگویید که خب! همه احوال همین است یا رنج یا راحتی. پس به ناچار یا این است یا آن و این بدیهی است.

ولی نه، همه احوال این نیست به نظر من اگر همه غمها را ناراحتی( یا همان رنج) بنامیم و همه خوشیها را راحتی. باز هم حال سومی باقی می‌ماند. اوقاتی که نه راحتیم و نه ناراحت. معمولی، خنثی، بی هیچ حسی که متمایل به راحتی یا ناراحتی باشد. وسط محوریم. در نقطه صفر.

تجربه من می‌گوید هیچگاه حالتهای زیر رخ نمیدهد:

حالت معمولی---- ناراحتی---- حالت معمولی
حالت معمولی ----- راحتی----- حالت معمولی

بلکه همیشه اتفاق به شکلهای زیر است:

حالت معمولی----- ناراحتی---- راحتی ----- حالت معمولی
حالت معمولی----- راحتی---- ناراحتی ----- حالت معمولی

حالا این راحتی و ناراحتی که در میان دو حالت معمولی است ممکن است چندین و چند بار تکرار شوند یا دوره آنها کوتاه یا بلند شود ولی به هر حال به هم متصلند.

این حرف من هیچگونه استدلالی ندارد و کاملاً تجربی است و حتی ممکنه است کاملاً هم شخصی باشد. ولی به هر حال با سقراط موافقم.


دو: چرا خودکشی روا نیست؟

سقراط در جواب این سوال با قبول اینکه ما گله خدایانیم و آنان چوپانان ما، می‌گوید: " آدمی نباید خود را بکشد بلکه باید منتظر باشد تا خدا ضرورتی برای مرگ او فراهم آورد."

این استدلال به نظر من خیلی سست است، ولی خب اگر قبول کنیم که دید سقراط همانطور که خودش می‌گوید در نظام برده‌دار آن زمان رشد یافته است و چنان آنان می‌اندیشد بی اجازه صاحب کاری کردن را ناپسند و حتی نادرست می‌توان دانست.

ولی من با این استدلال قانع نمی‌شوم و هنوز نمی‌دانم چرا خودکشی روا نیست؟


سه: چرا فیلسوف به پیشواز مرگ می‌رود؟

در این مورد هم سقراط فکرش را بر اصولی بنا می‌کند که به نظر من در قبولش می‌توان تردید کرد. مثلاً می‌گوید مرگ جدا شدن روح از تن است و بر این مبنا چون فیلسوف به دنبال رهایی از محدودیتهای تن و رسیدن به حقیقت واقعی و بینانی نامحدود است به پیشواز مرگ می‌رود.


چهار: قابلیت واقعی

سقراط در مورد قابلیت راستین هم صحبت می‌کند و حرف خوبی می‌زند که من بسیار دوستش دارم. می‌گوید: " هر قابلیتی تنها در پرتوی دانش و تعقل قابلیت راستین می‌گردد ... ولی اگر هوسها و ترسها را بی‌مداخله دانش و تعقل جانشین قابلیت سازیم فقط شبحی از قابلیت به دست آورده‌ایم."

برای روشن شدن منظور سقراط دو نمونه‌ای که مثال زد را بیان می‌کنم.

شجاعت: سقراط معتقد است گاهی شجاعت اینگونه است که از ترس مصیبتی بزرگتر به پیشواز مصیبتی کوچکتر می‌رویم، مثلاً از ترس رسوایی مرگ را می‌پذیریم. این شجاعت به جهت ترسی رخ نمایانده است! به قول سقراط گاه از شدت ترس شجاع می‌شویم!

خویشتنداری: در مورد خویشتنداری هم می‌توان شبیه شجاعت به بررسی پرداخت. گاه برای اینکه از لذتی بالاتر برخوردار شویم از لدتی کوچکتر چشم می‌پوشیم. به قول سقراط به دلیل لگام‌گیسختگی خویشتندار می‌شویم! در این مورد مثال فراوان است به خصوص اگر به زمینه‌های دینی توجه کنیم.


سقراط در مورد تعریف قابلیت‌ها در رساله‌های مختلف مفصل صحبت کرده است که اگر عمر و حوصله‌ای بود در آن موارد به جای خود خواهم نوشت.

این پست طولانی شد و این رساله تمام نشد، در پست بعدی به ادامه بررسی فایدون می‌پردازم.

سقراطفلسفهافلاطونچالش تاریخ و ادبیات جهانتاریخ و ادبیات جهان
هر چیزی که شوق نوشتن رو در من ایجاد کنه میاد اینجا بلکه برای یک نفر دیگه هم جذاب باشه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید