سامان بنائی
سامان بنائی
خواندن ۷ دقیقه·۱ سال پیش

پاندمی خودشیفتگی

بررسی پاندمی خودشیفتگان ضرورت دارد چراکه این پدیده برای جامعه می‌تواند پیامدهای مخرب و زیان‌آور داشته باشد. متمرکز شدن فرهنگ آمریکا بر خودتحسینی (Self-admiration) موجب فاصله گرفتن از دنیای واقعی و ورود به دنیای فانتزی و غیرواقعی می‌شود. ما در جامعه با ثروتمندان متظاهر یعنی کسانی که در دریایی از قسط و بدهی غرق‌اند، زیبارویان تصنعی (Phony beauty) یعنی کسانی که با عمل‌های پلاستیک و راه‌ و روش‌های متفاوت به‌دنبال زیبا کردن خودشانند، ورزشکارنماها یعنی کسانی که به ‌زور قرص و دارو حرکت می‌کنند، سلبریتی‌های (Phony celebrities) یک‌شبه معروف شده‌ی اینستاگرامی، دانشجوهای به‌ ظاهر نخبه یعنی کسانی که فقط بلدند نمرات خوب دریافت کنند، اقتصاد ملی ساختگی (با 11 تریلیون دلار بدهی)، احساس خاص و متفاوت بودنِ تحمیلی به کودکان (Phony feelings) با تمرکز ویژه‌ی پدر و مادر بر اعتمادبنفس کودک و دوستی‌های به ظاهر واقعی شبکه‌های اجتماعی طرف هستیم.
شاید تمام این فانتزی‌ها، خوب و دلنشین باشد ولی مانند همان مَثَل معروفِ ماه پشت ابر نمی‌ماند، واقعیت درنهایت خودش را نشان می‌دهد. سال 2008 بود که تمام آن وام‌های بی‌پشتوانه‌ی مسکن در آمریکا باعث بحرانِ مالیِ بزرگی شد و اثرات منفی آن را درسال‌های بعد دیدیم.

خودشیفتگی چیست

خودشیفتگی عبارتی علمی است که اگر کسی یک‌واحد روانشناسی هم نگذرانده باشد، حتماً آن را می‌داند. مترادف‌های دیگری‌ که برای خودشیفتگی معرفی می‌کنند: خودبزرگ‌بینی، خودبرتربینی، خودفریفتگی، اعتماد‌بنفس بیش‌ازحد و … است. این افراد لاف‌زن و خودگوی، حرّاف و وراج‌اند؛ و در ذهن‌شان خود را اسطوره می‌پندارند. مثل بچه‌ گربه‌ای هستند که فکر می‌کند سلطان جنگل است. متاسفانه همه‌ی این آدم‌های ازخودراضی و بدردنخور را نمی‌توان سریع تشخیص داد. بعضی از اینها در برخوردهای اول خیلی جذاب و کاریزماتیک به‌نظر می‌رسند. به‌عبارت‌دیگر، خودشیفتگان، مهارت‌های خود را خیلی دست‌ بالا حساب می‌کنند و اعتماد به‌نفسی بیش‌ازحد دارند.

در این مقاله اجمالاً به پنج عاملی که باعث ایجاد این جریان در جامعه شده، اشاره می‌کند:

  • تمرکز جامعه بر خودتحسینی (Self-admiration)
  • پدر و مادرهای فرزند سالار (Child-centered parenting)
  • بها دادن به سلبریتی‌ها و تشویق رسانه‌ها (celebrity glorification and media encouragement)
  • فضای مجازی‌ای که جلب توجه را ارزش می‌داند (attention seeking promoted on the Internet)
  • معتبر کردن سریع و راحت افراد (Easy credits)

تا به اینجا، به‌طور خلاصه، علائم خودشیفتگی را این موارد درنظر بگیرید: غرور، مادی‌گرایی، خاص و منحصربه‌فرد پنداشتن، رفتار ضد اجتماعی، مشکلات در رابطه و خود را نسبت به دیگری محق دانستن (Entitlement).

ریشه در گذشته

این جریان خودشیفتگی که در جامعه وجود دارد ریشه در گذشته و فرهنگ جامعه‌ی آمریکا دارد. البته تفاوت‌های زیادی، آن فرهنگ با جریان ایجاد شده‌ی کنونی دارد. درگذشته تاکید اصلی بر خوداتکایی (Self-reliance) بود. مفهومی که ریشه در سخت‌کوشی و استمرار دارد. این مفهوم در مقابل خودتحسینی (Self-admiration) قرار می‌گیرد. برای مثال تاکید بر خوداتکایی در آثار رالف والدو اِمرسون، فیلسوف و نویسنده‌ی آمریکایی، در سال 1833 دیده می‌شود. به‌عقیده‌ی وی، افراد در تلاش و پشتکارشان است که معنی پیدا می‌کنند و افرادی شایسته‌اند که در مسیر پافشاری می‌کنند و از اشتباهات‌شان درس می‌گیرند بجای آنکه با حداقل تلاش، بی‌خودی به‌دنبال خودنمایی (Show off) و جلب توجه باشند.

همان‌طور که بیان شد، درگذشته ارزش در خوداتکایی و استمرار و تلاش بوده است ولی امروزه جامعه از این مفهوم فاصله گرفته و بیشتر به برتر دیدن خود نسبت به دیگران (Entitlement) و خودتحسینی ارزش می‌دهد. رویکردی که منجر به خودشیفتگی در جامعه می‌شود. افراد صرفاً به خود، تصویر ساختگی از خود، و کارها‌یشان، بدون درنظر گرفتن تاثیرش بر کل جامعه توجه می‌کنند.

سه نیروی خودشیفتگی

پژوهشی در سال 2006 نشان داد که 51 درصد افراد 18 تا 25 ساله، مشهور و سرشناس شدن را مهم‌ترین هدف هم‌نسلی‌های خود می‌دانند. این میزان پنج برابر بیشتر از هدف تبدیل شدن به فردی معنوی و متفکر بود. پژوهشی دیگر نشان داد که سه خواسته‌ی اصلی کودکان بریتانیایی پول‌دار شدن، سرشناس شدن و ظاهری زیبا داشتن است.

و این سه نیرو، جریان خودشیفتگی امروزه‌ی جوامع ما را نشان می‌دهند: پول‌دار شدن، سرشناس شدن و زیبا بودن. این نشان می‌دهد که ثروت، شهرت و ظاهر در میان جوانان به‌طرز چشم‌گیری مهم شده است.

43 درصد دختران دبیرستانی علاقه دارند دستیار فردی مشهور (Celebrity) شوند که این میزان تقریبا دو برابر افرادی است که می خواهند شخصی برجسته و موثر تبدیل شوند مانند رئیس جمهور، رئیس دانشگاه هاروارد و یا مدیر عامل شرکت‌های بزرگ.

مادی‌گرایی درنهایت منجر به آسیب می‌شود

مادی‌گرایی که تمرکز اصلی آن بر کسب سود و ثروت باشد و هدف نهایی را نه کامیابی در زندگی، بلکه موفقیت مالی بداند، درنهایت فرد را دربرابر بیماری‌های روانی مثل افسردگی، اضطراب و ناامیدی آسیب‌پذیر می‌کند. به‌طورکلی، افراد مادی‌گرا کمتر خوشحال‌اند و بیشتر افسرده.

اگر افراد در تقلای کسب ثروت باشند، رضایت از زندگی کمتری را گزارش می‌کنند و همچنین دچار دردها و بیماری‌های فیزیکی مثل سردرد، گلودرد، کمردرد و … می‌شوند. این افراد بیشتر احتمال دارد که اعتیاد به الکل پیدا کنند و مواد مخدر بیشتری مصرف می‌کنند. ادوارد دِسی از پژوهشگران پیشرو در زمینه‌ی انگیزش انسان بیان می‌کند: «تحقیقات زیادی نشان داده است که اگر افراد به دنبال انگیزه‌های بیرونی – در اینجا، شهرت، ثروت و زیبایی – باشند، سلامت روان پایینی را نشان می‌دهند. مثلاً تقلای اضافه و غیرمعمول، برای کسب سود و ثروت در افراد منجر به خودشیفتگی، اضطراب، افسردگی و عملکرد اجتماعی ضعیف می‌شود. از سوی دیگر افرادی که به دنبال انگیزه‌های درونی – دراینجا، روابط معنادار، رشد فردی و مشارکت در اجتماع – باشند، سلامت روان بالا، رضایت از زندگی و احساس خوب نسبت به خود نشان می‌دهند.»

خودشیفتگی و روابط

اگر در رابطه‌ای بلندمدت هستید یا کوتاه مدت، فرقی نمی‌کند، تا صد درصد از پارتنر فعلی‌ خودْ خیال‌تان راحت نشد، نباید با آن در رابطه باشید. زیرا همیشه فکر می‌کنید که یکی بهتر از آن پیدا می‌شود و باید خودتان را برای آن آماده کنید. اگر زنی هستید که پیشنهادهای زیادی دارد باید همیشه خودتان را برای «آن یکی بهتره» آماده کنید و هیچ نقصی در طرف مقابل را نپذیرید. اگر خلاف این باشد پس‌ شما عزت‌نفس ندارید. به‌عبارت‌دیگر شما نباید هیچ‌گونه ایرادی را در رابطه تحمل کنید چراکه شما مستحق بهتر از اینها هستید.

فرهنگ ما افراد را تشویق‌ به، اهمیت دادن به خود، نسبت به دیگری می‌کند. رفتاری کاملاً خودشیفته‌گرایانه. و افراد نباید در روابط، بده‌بستان (Compromise) داشته باشند یعنی همه چیز برای آنها و به‌نفع آنها باید باشد و هیچ ازخودگذشتگی‌ای نباید صورت گیرد. این همان ایده‌ای است که از طریق رسانه‌ها، مجلات و سلبریتی‌ها مدام منتشر می‌شود. بسیاری از افراد نسل ایکس (Gen X) یعنی متولدین 1965 تا 1980 خود را شایسته‌ی رابطه‌ای مفرح و راحت (بدون زحمت برای ادامه دادن) می‌دانند. درواقع رویکرد این افراد در روابط این است که همین الان برایم چه کار کردی؛ یعنی توجه به رویدادهای اخیر و نادیده گرفتن رویداد‌های آینده و اگر پاسخ به این سوالِ همین الان برایم چه کار کردی، ناکافی و کم باشد؛ نفر بعدی.

افسانه‌ی مستقل بودن (Independence)

یکی از راه‌های کم کردن خودشیفتگی، توجه به روابط اجتماعی است. هیچ‌یک از ما بدون کمک دیگری قادر به زندگی نیستیم. همان‌طور که دالای لاما، رهبر بوداییان، در نقد «ارزش نهادن به مستقل شدن» بیان می‌کند، اگر فکر می‌کنید ما موجودات مستقل یا دست‌کم دارای توانایی مستقل شدن و روی پای خود ایستادن هستیم به این فکر کنید که چه کسی (مواد اولیه‌ی) غذای شما را آماده می‌کند، چه کسی لباس شما را می‌دوزد، خانه‌ی شما را می‌سازد، یا چه کسی کاری می‌کند که از دوش حمام شما آب بیاید یا اصلاً چطور به‌دنیا آمدید. دالای لاما ادامه می‌دهد که ما حتی یک کار ساده‌ی خود را بدون کمک خیل زیادی از دیگران نمی‌توانیم انجام دهیم ولی همچنان راه می‌رویم و راجع‌به مستقل شدن و اهمیت آن سخن می‌گوییم. این واقعاً نابخردانه است.

یا جای دیگر، انیشتن یادآوری می‌کند: در هر نقطه از زندگی روزمره، اگر ایستاده باشیم یک چیز مشخص است: ما اینجا هستیم به‌دلیل همراهی دیگران، فراتر از خنده‌ها و احساس رضایت از زندگی، این حال ما وابسته است به آن روح‌ها و افراد بی‌شمار و بعضاً گمنام که به‌دلیل هم‌دلی و هم‌دردی آنان است که ما ایستاده‌ایم.

با اندکی تامل می‌توان دریافت که زندگی هرروزه‌ی ما وابسته است به زحمت ریزودرشت افراد زیادی که پیوسته درحال کارکردن هستند. باید به این نکته توجه کرد که حال خوب و احساس رضایت از زندگی که می‌توانیم داشته باشم کاملاً وابسته به دیگری و تلاش های آنان است.

آنچه که خواندید مروری بود بر مقاله‌ای با عنوان «The Narcissism Epidemic: Living in the Age of Entitlement» که سال 2009 منتشر شده است.

سلامت روانخودشیفتگیاعتماد به نفسرابطهروانشناسی
دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت پروژه در دانشگاه تهران - علاقه‌مند به رفتار انسان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید