زینب
زینب
خواندن ۲ دقیقه·۴ ماه پیش

نامه اول (آیا انسان کنونی انقدر که میگوید‌ آزاد است؟ )

گاهی برای بدست آوردن امیدی تازه

میبایست از امید های قبلی دست کشیده

باشیم .


خانوم مشاور عزیزم جهان می‌تواند بسیار

ترسناک باشد و در عین حال می‌تواند خوشبختی

فراوان باشد .

جهانی که در اختیار ما و به دستور ما

نمی‌چرخد و کار خودش رو می‌کند و ما تنها

می‌توانیم مسیر خویش را در تو در توی این دالان بزرگ پیدا کنیم


اما با این حال همین جهان ترسناک ، می‌تواند

فرصت های زیادی را در خود پنهان داشته باشد ...


امروز مطلبی را در ذهن خود کنده کاری میکردم با خود می اندیشیدم قدیمی ها چقدر خوب می‌توانستند زندگی کنند زیررا درد را با درد برای

خود واکسیناسیون می‌کردند آنها درد ها

را به آرامی قبول می‌کردند

اما اکنون چطور ؟

اکنون ما پروژه های مختلفی داریم که می‌تواند حواس انسانی را پرت کند

از تلوزیون و رسانه ها بگیر تا موسیقی هایی

که به طور ممتد برای کم کردن درد هایمان به آنها پناه می‌بریم.


و این خود اصلی ترین رنج انسان مدرن است

انسان مدرن از پذیرفتن هر چیزی که او را به درد وا می‌دارد پرهیز می‌کند حتی تکه ای از خودش .

او حتی راضی است تکه ای از خویش را نادیده بگیرد تا آنکه پذیرای درد خویش باشد .


خانوم مشاور عزیز بدبختی انسان مدرن نبود‌

امکانات نیست بلکه انتحاب های فروانیست

که ذهن او را در سیاهچالی عمیق زندانی می‌کند .

و او به اختیار می‌پذیرد که در حصر باشد

در واقع به انسان امروز این اجازه را داده اند

تا خود انتخاب گر زندان خویش باشد .

و بالاترین جفا را در حق او کرده اند چرا که

این باور را به او القا کرده اند که او بیش از همه انسان ها

در تمام اعصار آزاد است


و حاشا از آنکه او آزادگی پیشه کند .

زیررا چه بسیار انسان هایی که از سوی قدرت

خارجی در حصر نیستند اما در دنیای خویش

در اسارتی رنج آور به سر می‌برند زیررا شجاعت

کافی برای رهایی از تعلقات واهیشان را ندارند.



خانوم مشاور سخنانم بسیار است ...

اما کوتاه سخن گفتن خود هنر است

انسانفلسفهرهاییهنرعشق
نامه هایم به خانوم دکتر😊
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید