من یکی از خیالپردازترین آدمهای روی زمینم، چرا که یکی از ناکامترینشانَم. میان نرسیدن به رویاها و خیالپردازی دربارهی تحقق آنها، ارتباط مستقیمی هست به طوری که از حجم خیالپردازیهای یک نفر میتوان با تقریب نسبتاً خوبی دربارهی حجم ناکامیهایش حدسهایی زد. نه که از خودم درآورده باشم، این مطلب به لحاظ روانشناسی پذیرفته شده! (ولی اثبات آن به عهدهی خواننده است)
من معمولاً در مورد کارم، همسر آیندهام، خانهام، ماشینم، اسباب و وسایلم، سفرهایم، دوستانم و وضعیت جسمی و روحیام و همه کس و همه چیز خیال میبافم و عجیب این بافتهها را باور میکنم. انگار که واقعاً وجود دارند و اتفاق افتادهاند. شاید مسخره کنید اما روی رفتارم با آدما هم تاثیر میگذارند. بعضی وقتها با خودم میگویم چرا دیگران مرا قاطی آدمیزاد حساب نمیکنند، چرا آنقدر که باید و شاید به من احترام نمیگذارند، چرا از دیدن من خوشحال نمیشوند، چرا قبل انجام کارهای مهمشان با من مشورت نمیکنند و نظر مرا نمیپرسند؟ چرا برای من سر و دست نمیشکنند؟ چرا مرا به هیچ کجایشان نمیگیرند؟ مگر نمیدانند که من در خیالاتم چه آدم مهمی هستم؟ انگار نه انگار که آنها در آن دنیای خیالیِ پهناور، همراه من نیستند و روحشان هم خبر از وجود چنین دنیایی ندارد و شاید اگر بدانند دیگر سلام و احوالپرسیشان را هم از من دریغ کنند از ترس اینکه مبادا جنونم مسری باشد و آنها هم به آن مبتلا شوند.
شما هم هر چه میخواهید بگویید، نظرتان محترم است البته تا آنجایی که مرا دیوانه خطاب نکرده باشید. خودم به خودم میگویم دیوانه اما اینکه یکی جلوی آدم بایستد و بگوید خیلی حس ناخوشایندی است. بله! آدمیزاد برای دیگران بیشتر از خودش ارزش و احترام قائل است و حرف دیگران بیشتر برایش سندیت دارد. همین است که همیشه منتظر تایید این و آنیم.
با همهی اینها من این دنیای خیالیام را دوست دارم، هر چند که با کمی گشت و گذار در آن غمی بزرگ به سراغم میآید. غم ناکامیها، نشدنها، نبودنها، دوست نداشتنها، دوست داشتهنشدنها، در یک کلام اندوه از دستدادن فرصتی مقتضی که من نتوانستم از آن بهرهای ببرم. من شاهد زندهی این جملهی انگیزشیام که "یک رویا میتواند قویتر از هزار واقعیت باشد" البته از آن سر برانگیزشیاش!!!
اما بیشتر که فکر میکنم میبینم خیالپردازی هم درست مثل همهی فاکتورهای زندگی آدمیزاد باید در حد تعادل باشد چرا که او گفته "افضل الخیر اوسطها" ، تا آدمی بتواند به جایی که نیست فکر کند و برای رسیدن به آنجا نقشهها بریزد و تلاشها بکند و فردایی بسازد روشنتر از امروز، و آنقدر نباشد که آدمی را غرق در گذشتهها و از دسترفتهها بکند.