عباس عین‌علی
عباس عین‌علی
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

ما شعر را می‌میریم آقای هیچکس!

قسمت اول
قسمت اول

PART1

ترازویی را در نظر بگیرید؛ در کفه‌ای شعر و در کفه‌ای مرگ را می گذاریم. کدام سنگین‌تر است؟

اگر جوابتان این است که"شاید باهم برابر باشند"، می‌پذیرم. اما با جواب "مرگ سنگین‌تر است" موافق‌ترم. حاشیه نروم. در مورد فشردگی مرگ بگویم که یادم نیست کجا خوانده یا شنیده‌ام. اما چون به دلم نشسته یادم هم مانده.

اگر بخواهم از فشردگی مرگ بگویم باید کمی فلسفه‌بافی کنم.

در فیلم آقای هیچکس (Mr.nobody) شخصیت اصلی یک سوال جالب مطرح می‌کند: "چه می‌شد اگر زمان وجود نداشت؟"جوابش با خودتان. این را گفتم تا چیزی را طرح کنم.

ادارک بی‌زمانی کار سختی‌ست. کار از آنجا سخت می‌شود که ما تنها موجودات مرگ‌اندیش هستیم. برای یک کبوتر زمان طور دیگری می‌گذرد. برای یک گنجشک کمی متفاوت‌تر. مرگ اندیشی یعنی درگیر شدن با آغاز و پایان. حدفاصل این دو، "زمان" معنی خود را در دوره‌های مختلف زندگی پیدا می‌کند.

سراغ معنی آغاز و پایان نرویم که سر از ناکجا در میاوریم. هر کسی به اندازه فهم خود حتما تصوری از این دو واژه دارد. همین کفایت می‌کند تا از فشردگی مرگ حرف بزنیم.

ما در میان ابتدا و انتها هستیم؛ از لحظه تولد. هیچکس جز "آقای هیچکس" قبل تولد را به خاطر ندارد. از جایی که فهم و حواس شروع به ضبط و طبقه‌بندی اطلاعات می‌کند. از لحظه تولد ما شروع می‌کنیم به فهمیدن. به رابطه‌ها پی می‌بریم. خودمان و اطرافمان را می‌شناسیم و رابطه بین اشیا را کم‌کم درک می‌کنیم. شاید تصورش سخت باشد وقتی پدرم از درِ خانه می‌رود بیرون، چطور سر از تلویزیون درمی‌آورد! این حیرت‌انگیز است تا زمانی که بفهمم پدرم مجری هواشناسی‌ست و چیزی به نام شغل وجود دارد که آدمها آن را اختیار می‌کنند تا چیزی به نام پول به‌دست بیاورند و با آن پول می‌تواند چیزهایی – نه همه چیز- بخرند.

کار مشقت‌باری‌‌ست. اما ما انجامش دادیم بی آنکه به آن آگاه باشیم. وقتی آگاهی به سرغتان می‌آید اوضاع عوض می‌شود.

همه ما خواب‌هایی دیده ایم که زمان را در آن، جور دیگری درک کرده‌ایم. درک ما از زمان بسیار مهم است و به بقا کمک می‌کند. این را من نمی‌گویم؛ نظر آقای هیچکس است. اگر مرگ اندیشی نبود شاید هرگز این معانی شکل نمی‌گرفت. مرگ اندیشی در تمام معانی نفوذ کرده و هر فرهنگ لغت، اطلسی از جغرافیای مرگ‌اندیشی‌ست.

فقط چیزی با این قدرت می‌تواند بشر را حفظ کند. اما لزوما جزء دغدغه‌ های روزانه ما نخواهد بود. شاید همه ما به مرگ فکر کنیم...خیلی هم خوب...اما شاید کمتر به نفوذ آن آگاه باشیم. وقتی به قدرت و نفوذ این واژه فکر کنیم تازه فتح بابی خواهد بود تا درباره شعر و مرگ سخن بگوییم....

ادامه دارد

قسمت دوم اینجاست

شعرادبیاتفیلمنقدمرگ
اقتصاد و تکنولوژی دیجیتال- کسب‌و‌کارهای نو - ادبیات، هنر، فرهنگ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید