ویرگول
ورودثبت نام
مهدیه عابدینی
مهدیه عابدینی
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

لطفاً مدیر نشوید ( شماره 1: کمال‌گرای عزیز)

نویسندگان: مهدیه عابدینی، امیر وطن پور

در مجموعه "مدیر نشوید" می‌پردازیم به اقشار و طیف‌های مختلفی که پست مدیریت برای آن‌ها و افراد مرتبط و بعضاً برای مردم کره زمین و در حادترین موارد برای گیاهان و حیوانات نیز شدیداً مضر خواهد بود. در ابتدا می‌پردازیم به کمال‌گراهای عزیز. البته رویکرد اصلی این مقاله در خصوص کمال‌گراهای ناسازگار می‌باشد.

درصورتی‌که کمال‌گرایی به‌عنوان یک خصیصه مثبت برای کسب انگیزه بیش‌تر استفاده شود، می‌تواند سبب رشد و توسعه شخصیت فرد شود و حتی اگر تا حدودی به این معنا باشد که افراد کارهایشان را باکیفیت بالایی انجام بدهند نیز می‌تواند مثبت باشد، اما کمال‌گراییِ بیش‌ازحد، برخلاف انتظار، نتیجه‌ی معکوس به ‌بار می‌آورد. کمال‌گرایی بیش‌ازحد، برای اعتمادبه‌نفس ما و کسانی که با ما کار می‌کنند، مخرب است. این خصیصه در روابط ما تنش ایجاد می‌کند و در برخی موارد نیز می‌تواند مشکلات جسمی و سلامتی برای افراد به همراه داشته باشد.

مانند همه صفات و توانایی‌های انسان مخصوصاً در بحث مدیریت و هدایت تیم، کمال‌گرایی غیرواقعی و نادرست، مجموعه‌ای از الگوهای فکریِ محکوم‌به شکست است که برای رسیدن به اهداف غیرواقع‌بینانه، شما را وادار به تلاش می‌کنند. کمال‌گرایان ناسازگار هرگز از داشته‌هایشان راضی نیستند. اگر چیزی کامل و بی‌عیب و نقص نباشد، آن را کنار می‌گذارند. این‌گونه افراد غالباً احساسات بدی مانند: ترس از شکست، تردید و شک مزمن، غم و اندوه در مراحل مختلف کار و احساسات دردناک متعددی را تجربه می‌کنند.

کمال‌گرایی غیرواقعی روی اعتمادبه‌نفس اثر منفی می‌گذارد، می‌تواند منجر به تعلل‌های چشم‌گیر در اقدامات شود، کمال‌گرایی نمی‌گذارد ریسک کنیم و جلوی بازیگوشی و رؤیاپردازی را می‌گیرد و درنتیجه سبب اُفت خلاقیت و نوآوری خواهد شد و بسیاری نتایج منفی دیگر که یا تیم را از هدف دور می‌کند و یا میزان رشد و پیشرفت را کاهش می‌دهد.

تجربه واقعی از مدیر کمال‌گرای ناسازگار

جمله پیش‌فرض اعضای تیم: او ذاتاً آدم خوبی بود اما...

? وی همیشه در خصوص سرعت انجام کارها نگران بود

? به‌صورت عجیبی همیشه در حال مطالعه و گرفتن مدارک تخصصی مختلف بود

? بیشتر اوقات به علت اضطرابی که داشت عصبی به نظر می‌رسید

? در جلسات تحلیل به‌سختی می‌توانست به نظرات متفاوت توجه کافی کند

? هیچ‌گاه از نتیجه کار به‌صورت واقعی راضی نبود و این باعث می‌شد که حتی زمانی که از نتایج ابراز رضایت می‌کرد، چون از ته قلبش نبود، ابرازها به دل هیچ‌کس ننشیند. اعضا تیم عموماً با چنین جملاتی روبرو می‌شدند: خیلی خوب شده اما...، اگر...، ولی..."

? وی همیشه در ارائه خروجی‌ها و دریافت نظرات مشتریان تعلل می‌کرد و آن‌قدر تحویل‌ها را به تأخیر می‌انداخت که بعضاً ابراز نارضایتی مشتری را به همراه داشت

? چون همیشه در حال بیان نظراتش در خصوص نحوه بهتر شدن کار، آن‌هم صرفاً در جایگاه یک مدیر بود، کمتر پیش می‌آمد که در ذهن اعضای تیم حس رضایت، احترام، دیده شدن و مفید بودن شکل بگیرد.

? به‌واسطه فشارهای کاذب ناشی از روحیه کمال‌گرایی رؤیائی که داشت به‌مرور در جایگاه مدیریتی‌اش، دچار افسردگی شد و این موضوع به‌تنهایی، حال تیم را چندین برابر بدتر کرد. او دیگر حتی تحمل خیلی چیزهای عادی و روتین درون گروه مثل فضای شادی بین اعضای تیم را نداشت.

? بجای آنکه افراد خلاق، پیشرو، باانرژی موردتوجه‌اش قرار بگیرند، افراد کمال‌گرا ، از توجه بیشتری بهره‌مند می‌شدند و همواره رویکرد کمال‌گرایی تیم را خرکش کرده و با نارضایتی بسیار با شعار هرروز کامل‌تر از دیروز، به سمت کمال‌گرایی بیشتر پیش می‌برد. تا جایی که بعد از گذشت یک سال، اعضای تیم که از این خصیصه بی‌بهره بودند، موردنقدهای تند و بعضاً تمسخر قرار می‌گرفتند. ( جا دارد از داستان روباهی که دم نداشت یادی کنیم، که بعد از مدتی، همه روباه‌هایی که دم داشتند را مسخره می‌کردند )

? ازآنجائیکه وی بر روی کارش سرمایه‌گذاری روحی زیادی کرده بود به‌مرور افرادی را که به‌اندازه او دغدغه کار را نداشتند را به‌اشتباه افراد بی‌مسئولیت و غیرمفیدی قلمداد می‌کرد

? نگرانی وسواسی‌اش در خصوص کامل انجام شدن تسک ها منجر به دخالت های متعدد وی در کارهای سایر اعضای تیم می‌شد و این خود هم بر روی کیفیت کار اثر منفی می‌گذاشت و هم منجر به اثرات مخرب در روحیه افراد تیم می‌شود

? در پروژه های بزرگ انقدر درگیر چک کردن کامل انجام شدن اقدامات بود که گاهی مسیر را به کلی فراموش می کرد و بدون اینکه متوجه باشد تیم را به بیراهه هدایت می کرد

? عموماً از کار انجام‌شده احساس رضایت درونی نداشت. بنابراین در جلسات نیز از خروجی‌ها راضی نشده و درنتیجه از حقوق افراد تیم به‌درستی دفاع نمی‌کرد و درنهایت، روحیه تیم را بسیار ضعیف می‌کرد.

? و صدها اتفاق ناخوشایندی که ریشه آن‌ها به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم به این ویژگی مخرب مرتبط می‌شد (به‌احتمال‌زیاد شما هم در هنگام خواندن این موارد مثال‌های زیادی از چنین آسیب‌هایی به ذهنتان رسیده است که هرکدام به‌تنهایی می‌تواند ریشه یک تیم را بخشکاند)

برگ‌های بن‌سای، دانه‌دانه ریخت، شاخه‌ها خشک شدند، این گلدان به‌جایی رسید که دیگر امکان احیا آن نیست، اما روی طاقچه عادت سازمانش، در کنار گلدان‌های دیگر، به خطا، سبز دیده می‌شد. و باغبان ذاتاً آدم خوبی بود، اما عملاً آسیب‌رسان بود.


به سمت کمال و رشد رفتن بد نیست، تلاش برای ارتقا بد نیست اما 100 درصد خواستن بد است، کامل خواستن بد است.



منابع

1.تجربه شخصی

2.کمال‌گرایی چیست و چطور می‌توان با آن مقابله کرد؟(انواع کمال‌گرایی و نشانه‌های فرد کمال‌گرا)- زهرا ذوالقدر

3.کمال‌گرایی چیست و چگونه می‌توانیم بر آن غلبه کنیم؟- صبا روفه گر

مدیریتاجایلاسکرامتیمدانش بیان
https://www.linkedin.com/in/mahdieh-abedini-86054614b
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید