امیرحسین نصیری
امیرحسین نصیری
خواندن ۴ دقیقه·۹ ماه پیش

معرفی "غده" رمان ترسناکی از امیرحسین نصیری

جلد نهایی برای کتاب
جلد نهایی برای کتاب



-" کلبه ی وحشت! شمال! تیم دختران در خوابگاه و مخصوصا جن!"

اینها هسته ی اصلی رمان های ترسناک ایرانی را تشکیل می دهند. رمان های ترسناک ایرانی اغلب از این المان ها برای پیشبرد داستان و ترساندن مخاطبشان بهره می برند حالا که برترین رمان های فارسی در ایران در انجمن های رمان نویسی نوشته می شوند کمتر کتابی در میان کتاب های پر فروش هست که شناخته شده باشد.

رمان غده را می توان در طبقه بندی رمان های ترسناک،جنایی قرار داد زیرا به هردو این ژانر ها در رمان به یک اندازه بها داده شده است. غده از آن دست کتاب هاییست که وقتی آنرا می خوانید از خواندش می لرزید و محو جذابیت داستانش می شوید. ولی وقتی می خواهید آنرا به دوستانتان معرفی کنید و دوستتان از شما می پرسد خلاصه ی داستان را به من بگو می مانید که چه بگویید!

-" یه مرد که برادر دو قلوش توی شکمش رشد کرده و اونرو مجبور می کنه کارهای بدی انجام بده...از جمله قتل!" شاید دوستتان با حالتی عاقل اندر سفیه شما را نگاه کند و بگوید" آها" ولی وقتی شروع به خواندن کتاب کند می فهمد که این ایده چقدر پایه و اساس علمی دارد.

رمان در همان مقدمه مخاطب را با شخصیت اصلی خودش آشنا می کند. محمود که از همان دوران خلقتش دچار پدیده ی جنین در جنین شده( این پدیده واقعی است) برادرش را در شکمش دارد برادری که رفته رفته با تغییرات خلق و خو محمود را وادار به انجام کار های شنیعی می کند.

درست در موازات داستان محمود داستان پدرش هم روایت می شود.اینکه پدر چه واکنشی داشت وقتی که پسرش را از رحم همسرش بیرون آوردند و او با تماشای این موجود به خودش لرزید. پدر می توانست با این موضوع کنار بیاید؟ شاید تقصیر دارو هایی بود که سالیان دراز همسرش برای افسردگی خورده بود و حالا فرزندش عجیب الخلقه شده بود.

داستان غده با معرفی شخصیت پدر از قالب تک بعدی خارج شده و فقط خون خونریزی های محمود و وسوسه های برادرش را به ما نشان نمی دهد بلکه غده ی نادیدنی پدر را هم که درونش رشد کرده و از درون او را می بلعد به ما معرفی می کند.

به گاهه مخاطب خودش می بیند که گاهی به آن وجه تاریکش در زندگی گوش داده و آنرا در قالب غده ای می بیند که درونش رشد کرده.

غده سعی می کند داستان را فلسفی کند مثلا وقتی که محمود از تن دادن به خواسته های غده خسته می شود جبار (همان غده) هم سعی می کند با حرف های فلسفی برادرش را از اهمیت کاری که انجام می دهد آگاه کند.

کتاب اشاره های سیاسی کوچکی دارد. نیمی از داستان بین سال های 1351 تا 1358 روایت می شود و سعی می کند جامعه ی آن سال ها را به مخاطب نشان دهد.

غده جایی مخاطب را می ترساند که خودش را جای محمود تصور می کند. جایی که محمود از سر ناچاری دست به کار های وحشتناک می زند و قتل های فجیعی را مرتکب می شود. پدر هم در موازات پسر در زمانی دیگر درگیر هوا های نفسانی می شود. قمار می کند و بدهی سنگینی بالا میاورد سعی می کند به همسرش بفهماند که غده ای که درون شکم نوزادشان رشد کرده روح ندارد و در این بین به سلامت عقلی خودش هم شک می کند.

https://vrgl.ir/vRFKB

ایده ی غده وقتی به ذهنم خطور کرد که 16 ساله بودم.از میدانی وسط شهر عبور می کردم که به مردی بلند قد برخوردم. آن مرد باریک اندام بود. کت و شلوار سفید به تن کرده بود و کلاه لبه دار سفیدی روی سرش گذاشته بود. سبیل سیاهش زیر سایه ی کلاهش جلب توجه می کرد ولی بیشتر از سبیلش شکمش بود که توجهم را جلب کرد.

مرد می لنگید و سعی داشت با آن شکم بزرگ و بر آمده جلو برود.دستش را چون زنان حامله پشت کمرش گذاشته بود و با هر قدم ناله می کرد ده قدم که از او فاصله گرفتم ایده ای به ذهنم رسید.

ایده ای که حالا در قالب رمان غده برای نشر آماده اش کرده ام.

غده احتمالا فقط به شکل مجازی منتشر خواهد شد. با اینکه نسخه ی اولیه کتاب را نوشته ام ولی هنوز روی نسخه ی نهایی کار می کنم پس تاریخ تقریبی نشر کتاب هم در بازه ی زمانی اردیبهشت تا مرداد 1403خواهد بود.

همین حالا هم چند پارت از نسخه ی اولیه ی رمان غده را در صفحه ام در ویرگول به اشتراک گذاشته ام می توانید بخوانید و با نظر های سازنده تان مرا یاری کنید.



رمانرمان ترسناکداستانداستان ترسناککتاب
نویسنده ی رمان غده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید